Friday, November 30, 2018

مسیح تاک حقیقی آشنایی با آیین مسیحیت (سری ششم و اخر)

عیسی آخرین شام خود را در عید فصح "عیدی است که یهودیان نان ها را از خانه های خود دور دور". با شاگردان خود خورد و به آنها گفت که امشب یکی از شما به من خیانت می کند. همه از این خبر ناراحت شدند و انکار می کردند که آن شخصیت خودشان هستند. همان شب یهودا اسکرریوتیی تصمیم گرفت که نقشه خود را عملی کند.

هنگامی که شام ​​خوردند، عیسی یک تکه نان برداشت و شککر شد، سپس آنرا تکه تکه کرد و به شاگردان خود داد و گفت: "زایب وبلاگ، این بدن من است. وجمم برداشت، شککر و گفت: این خون من است که با آن را پیمان جدید مهر می دهد. خون من ریخته می شود که گناهان بسیاری فریب می شود. " متی: 26

سپس خواندن سرودهای خاص برای عید و سپس رفتن به باغ جتسییمانی و عیسی کمی از دانش آموزان به خدای دیوید چنین می گشت: "پدر، اگر ممکن است، این جام از من رنج می برد، اما نه به خواسته من، بلکه به خواست تو ". او متوجه شد که این اتفاق باید بیفتد تا پیشگویی انبیای گذشته به حقیقت بپیوندد. او متوجه شد که این نقشه از پیش تعیین شده از طرف خدای پدر است. مرقس: 14
عیسی در حین دعا کردن بود که یهودا با عدهای از اسباب بازی دست پیدا کرد و او را دستگیر کردند. اسدندن خواستند با اسلحه با آنها برخورد كنند، كه یهو گفت: "شلاق كفش را بشكن، هر كس كه اسلحه با اسلحه هم بكشد خواهد شد. " متی: 26
آنها عیسی به خانه کاهن عظیم بردند. در آنجا سران قوم یهودی جمع بودند. آنها سعی کردند دروغ اتهامتی را به اسیب بزنند تا بتوانند او را مجبور به مرگ کنند اما هرگز موفق نشدند. در آخر كاهن عظم به او گفت: «به نام خدای زنده، از تو می خواهم جواب بدهی آیا تو خدای یك كسی هستی؟» عیسی جواب داد: «بله، هستم و روزی خواهید دید كه در دست راست خدا نشسته من بر روی ابرهای آسمان و زمین باز می گردم. "ناگهان کاهن گفت:" کفر چیزی است که می گوید که ما شاهد هستیم؟ چه رای دهی؟ " همه فریاد زدند باید بمیرند.

کاهنان عظیم و قوم یهود، عیسی به پیلاطوس حاکم زمان تحویل داده شده است تا به خاطر کافری که او را نابود کرده است او را بکشید. پیلاطوس خیلی سعی کرد که آنها را از قتل عیسی محروم کند، اما قبول نکردند. هر سال رسم بر این بود که در عید پاش، پیلاطوس یک زندانی آزاد می کند. در آن زمان زندانی دزدی در زندان به نام باراباس. وقتی پیلاطوس گفت کدامیک از این دو را آزاد کنید؟ همه یک صدا فریاد زدند "باراباس آزاد کن" و عيسي را مصلوب كن.

پس از آن سربازان او را به حیاط کاشان آورده، لباس هایش را آورده و گرند ارغوانی بر دوششند. با خرگوش درست شد و برسرش گذاشتند. بر روی صورتش آب دهان انداختند و با ترس صراحتا جلوی او را تعظیم كردند و می گفتند: "سلام بر پادشاه یهود" سپس یهودی با همراهی صلیبش و دو نفر از دزدانی كه به قتل رسیده بودند به تپه "جلجتا" بردند.

در آنجا یهودیان بین آن دو دزد به سلیب کشیدند. در تمام مدت سربازان به او گفتند: اگر تو فرزند خدایی چرا نجات نده؟ تقریبا شش ساعت بعد از تقدیم حضرت عیسی فریاد زد: "ایلی، ایلی، لما سوپتانتی" یعنی "خدای من، خدای من، چرا من تنها گذاشتی". وجان سپرد در آن لحظه، بدنه خانه خدا از بالا دوپاره شد و زمین لرزه ای رخ داد که همه وحشت کرده بودند و سربازانی که پای سلیب بودند وحشت کرده گفتند: "حتما این مرد فرزند خدا بود.

در هنگام غروب، یکی از افرادی رامه که از پیروان اسیبی بود، به دنبال پیلاطوس رفت و جسد خواست تا تاپن. او عیسی در سنگی که از سنگ به تازگی برای خود تیر زده شده بود، لای پارچه و کمربندی و سنگی بزرگ علیه آن نهادند.
کاهنان به پیلاطوس رفتند و گفتند که برای نگهبانانی حیاط، تا دانش آموزان Jesus، بدنی را ندیده و می گویند که طبق گفته های خود، Jesus زنده شده است. آنها از محافظین خانه خدا استفاده کرده اند. (متی: 27)

یکشنبه، مریم مجدلیه همراه با یکی دیگر از زنان پیرو اسیسی، داروهای فراوانی را گرفتند تا به صورت رسوب یهودی بدن تشخیص دهند. در مسیر آنها نگران بودند که چگونه این سنگ را بردارند. هنگام رسیدن به قبر، متوجه شدیم که سنگ گم شده و فرشته ای با لباس سفید بر آن نشسته است. نگهبانان با دیدن آن فرشته ترسیده و روی زمین افتادند.

فرشته به آنها گفت: "نترسید! می دانم که به دنبال عیسای مصلوب می گردید، او در اینجا نیست، همانطور که خود گفت زنده است، شما را گم کرده و به شاگردان گفت او زنده شد و به جلیل می رود تا آنها را ببیند .. آن روز مژده مجدلیه به دیگر شاگردان رساند. ظهور روزی که دانش آموزان گرد هم آمدند، عیسی را دیدند که به آنها گفت: "سلام بر شما باد. همانطور که پدرم را به این دنیا فرستاد، من نیز شما را به میان مردم می فرستم و برای هدایتتان روح القدس بر تو نازل خواهی کرد. »(متی: 28 - یوحنا: 20- لوقا: 24 - معبد: 16)

او تا سی روز پس از مرگ خود بارها بر شاگردان خود ظاهر شد و به آنها ثابت کرد که زنده شد و در این فرصت ها آموزش های لازم را به آنها داد. در یکی از این دیدارها به شاگردان گفت که از بیرون اورشلیم بیرون بیایید و منتظر روح القدس باشید و آنگاه جلوی چشم همه آنها به آسمان پرتاب شدند. در بالای خانه جمع می شوند و دعا می کنند. چند هفته پس از مرگ و زنده ماندن مسیح، در روز (پنطیکاست) فرود آمد و صدای شبیه باد باد از آسمان فرود آمد و چیزی شبیه زبانه های آتش بر روی خانه ای که دانش آموزان در آن قرار داشتند فرود آمد. همه آنها پر از روح القدس بودند و شروع به سخن گفتن به زبان هایی که با آنها آشنا بودند و این قدرت روح خدا بود.

در آن روز یهودیان بسیاری از سراسر سرزمین ها آمدند و برای دیدن مراسم عید به اورشلیم آمده بودند و با تعجب متوجه شدم که دانش آموزان به آنها دعا می کنند. در این لحظه پطرس از میان جمع جمع شده و با موعظه ای که درباره ملكوت خدا و رستاخی مسیح خوانده است، کیست و با موعظه ای که درباره ملكوت خدا و رستاخیز مسیح كرد، همان روز هزاران نفر به مسیح ایمان آوردند.

همان زمان شاگردان مسیح تبدیل به رسولانی شده اند که به سراسر جهان سفر می کنند و به رسمیت شناختن مسیحیت به همه مردم دنیا و دادن این مژده به همه کسانی که (از گناهان خود دست نزنید، به سوی خدا بازگردانده و به نام مسیح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خدایا، خداوند شما را روح القدس را تأیید می کند.)

امروزه مسیحیت بعنوان بزرگترین ایمان انسان ها در دنیا فداکاری می کند و هر روز به تعداد افرادی که زندگی و قلب خود را به یهودیان مسیح می دهند، بیشتر می شود. برای داشتن مسیحیت، این تنها کافی است که ایمان داشته باشیم Jesus مسیح فرزند خداست، به خواسته خدای پدر و برای آمرزش گناهان ما روی کوه رفتیم و بعد از سه روز از مردگان بلند شدیم ..
نوکیش وایمان دار:اعظم جعفری
پایان

No comments:

Post a Comment