Monday, December 24, 2018

کریسمس وپیام عظیم ان

                                                                                                                                                                                    Image result for ‫کریسمس‬‎


عید میلاد مسیح، یا کریسمس به انگلیسی، و نوئل به زبان فرانسه، فرارسیده .  سال 2108با تمام خوبی و بدی هایش رو به اتمام است و در استانه کریسمس 2109 هستیم .پس مناسب است تأملی بر مفهوم این عید داشته باشیم.
چند روز پیش، در محفلی روحانی، خانم جوانی از من پرسید که چرا خدا اجازه می‌دهد بشر دچار این همه مصیبت باشد. چرا در بعضی نقاط جهان، بلایای طبیعی رخ می‌دهد و هزاران نفر کشته یا بی‌خانمان می‌شوند؟ چرا خدا اجازه می‌دهد در بعضی کشورها، کودکان از گرسنگی و سوء تغذیه رنج ببرند؟ در پاسخ، برای او توضیح دادم که ما در دنیایی سقوط‌کرده زندگی می‌کنیم. گناه آدم و حوا، یک نافرمانی کوچک نبود، بلکه فاجعه‌ای بزرگ بود. ایشان می‌خواستند مانند خدا، دانای کل شوند. ایشان علیه خدا طغیان کردند و به جبهۀ دشمن، یعنی شیطان پیوستند. به همین جهت، از نظر روحانی مردند و این مرگ روحانی گریبانگیر تمام نسلشان گردید و تا به امروز نیز گریبانگیر بشر است. همچنین، خدا به‌سبب این طغیانِ فاجعه‌آمیز، زمین را لعنت کرد. دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، دیگر از هیچ نظر، آن دنیایی نیست که خدا خلق کرده بود، دنیایی که از هر جهت نیکو بود. همۀ این مصائب از این امر ناشی می‌شود.اما این خانم، در مقابل پاسخ من، سؤال دیگری مطرح کرد. پرسید: «مگر خدا قادر مطلق نیست؟ پس چرا مانع نشد که آدم و حوا این‌گونه طغیان کنند و ما امروز دچار این‌همه مصیبت شویم و رنج بکشیم؟». گوئیا این خانم به این واقعیت توجه نداشت که خدا انسان را با ارادۀ آزاد آفرید و انسان با اراده و میل خودش نسبت به خدا گناه کرد، و البته گناه آدم و حوا نتایج بدی را نیز به‌همراه داشت. اما آنچه خدا برای انسانِ گناهکار انجام داد این بود که او ابتدا وعدۀ ظهور نجات‌دهنده را به آدم و حوا داد و بعد در زمانی که مناسب دانست خودش به جهان آمد و در رنج ما شریک شد!پیام کریسمس همین است: ما خدایی داریم که در رنج بشر شریک شد! خدای ما، خدایی نیست که آن بالا نشسته باشد و فقط نظاره‌گر مصائب بشری و رنجهای او باشد. او از طریق پسرش، عیسی مسیح، وارد جهان گردید و همچون انسان زیست، همچون انسان رنج برد، و همراه ما اشک ریخت. این است پیام کریسمس. این است پیامی که عید میلاد مسیح دارد.مردم، در اکثر نقاط جهان، کریسمس را جشن می‌گیرند، بی‌آنکه بدانند در چنین روزی چه اتفاقی افتاد. اما مسیحیانِ معتقد می‌دانند که این روز را به مناسبت میلاد مسیح جشن می‌گیرند. این روز یادآورِ گام نهادن پسر خدا در جهان خاکی است. یادآور این است که «خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.» (انجیل یوحنا ۳:‏۱۶). بله، خدا جهان را دوست می‌دارد. هر یک از ما برای او بسیار عزیز هستیم. این محبت آنقدر زیاد بود که او آخرین کاری را که می‌توانست بکند، انجام داد. او خودْ نمی‌توانست قدم به این جهان مادی بگذارد، زیرا خدا غیرمادی است و هیچ‌کس قادر نیست او را ببیند. اما او «جگرگوشۀ» خود را به این جهان فرستاد، ارزشمندترین کسی را که داشت. او «پسر یگانۀ» خود را به جهان فرستاد.نویسندۀ رساله به عبرانیان، به خوانندگان یهودی‌تبار خود چنین می‌نویسد: «در گذشته، خدا بارها و از راههای گوناگون به‌واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این زمانهای آخر، به‌واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه چیز مقرر داشت و به‌واسطۀ او جهان را آفرید.» (رساله به عبرانیان ۱:‏۱-‏۲). همان‌طور که این نویسنده تحت الهام روح‌القدس فرموده، خدا به این اکتفا نکرد که برای هدایت بشر، پیامبرانی بفرستد. او خودش قدم به پیش گذاشت و در شخص پسرش، عیسی مسیح، به این جهان آمد و در رنج و مصیبت بشر شریک شد. ما خدایی نداریم که در رنج آفریدگان خود شریک نشود. خدای ما با ما اشک ریخت.همان نویسنده، سخن خود را دربارۀ پسر خدا ادامه داده، می‌فرماید: «او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات اوست،» (آیۀ ۳). بله، عیسی مسیح، پیش از این که وارد این جهان شود، نزد خدا وجود داشت و به فرمودۀ این آیه، «فروغ جلال خدا» بود، درخشش جلال خدا. او همچنین «مظهر کامل ذاتِ» خدا بود. هرچه خدا بود، او نیز همان بود. به همین جهت است که می‌دانیم خدای ما در رنجهای ما شریک شده است.نویسنده، در دنبالۀ همین آیۀ سه می‌فرماید: «او پس از پاک کردن گناهان، به‌دست راست مقام کبریا در عرش برین بنشست.» عیسی مسیح، این فروغ جلال خدا و مظهر کامل ذات او، آمده بود تا نه فقط نشان دهد که خدا نیز با انسان اشک می‌ریزد، بلکه آمده بود تا چاره‌ای برای گناهان بشر فراهم سازد. او وسیله‌ای مهیا کرد تا گناهان ما را پاک سازد. اما چگونه؟پولس رسول این نکته را شرح داده، می‌فرماید: «او که همذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست، بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته، به شباهت آدمیان درآمد. و چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید.» (رساله به فیلیپیان ۲:‏۶-‏۸). پولس نیز با نویسندۀ رساله به عبرانیان همصدا شده، می‌فرماید که مسیح با خدا همذات بود. او از ازل با خدا بود. اما او از این «برابری» به نفع خود بهره نجست، یعنی آن را غنیمتی نشمرد که بخواهد آن را به هر قیمتی برای خود نگاه دارد، بلکه می‌فرماید که «خود را خالی کرد». وقتی مسیح جلال الهی خود را در آسمان ترک می‌گفت تا در چنین روزهایی به این جهان بیاید، خود را از جلال و شکوه الهی خود «خالی کرد»، یعنی آنها را کنار گذاشت. او «ذات غلام پذیرفت»، یعنی به صورت یک طفل به دنیا آمد، طفلی که برای همۀ نیازهای خود «وابسته» به والدین خویش بود. او «به شباهت آدمیان درآمد».اما رسالت مسیح به همین‌جا خاتمه نیافت. می‌فرماید: «چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت.» عیسی مسیح در جلال و شکوه آسمانی‌اش وارد این دنیای خاکی نشد، بلکه به صورت نوزادی وابسته، نه در کاخ پادشاهان، جایی که پرستاران، او را شستشو دهند و از مادرش پرستاری کنند، بلکه گهواره ش آخور گوسفندان بود. حتی در مسافر‌خانه نیز برایش جایی نبود. مریم و نامزد او یوسف، از ناصره، در ناحیۀ جلیل، به بیت‌لحم در ناحیۀ یهودیه آمده بودند تا در سرشماری رومی‌ها ثبت‌نام شوند. ایشان در واقع، در بیت‌لحم غریب بودند. عیسی مسیح نه تنها گهواره‌اش یک آخور بود، بلکه در غربت نیز وارد این جهان شد. او «خود را خوار ساخت».اما باز این انتهای ماجرا نیست. سرزمین فلسطین، زادگاه مسیح، در آن روزگار در اشغال رومی‌ها بود. ایشان با پنجه‌ای آهنین بر یهودیان حکمرانی می‌کردند. مسیح، پسر خدا، در یک سرزمین اشغال‌شده چشم به جهان گشود، در میان قومی تحت ستم! اینها چقدر با صحنه‌های شاد و پُرزینت که در این ایام کریسمس در کوچه و بازار می‌بینیم تفاوت دارد! وقتی مسیح قدم به این جهان می‌گذاشت، از این زینت‌آلات و زرق و برق‌ها خبری نبود! او «خود را خوار ساخت».مریم، مادر عیسی، و یوسف، افراد فقیری بودند. آنها وقتی چند هفته پس از ولادت عیسی، برای اجرای آیینهای طهارت به معبد بزرگِ شهر اورشلیم رفتند، می‌بایست به خدا قربانی تقدیم کنند. طبق دستور شریعت موسی، ایشان می‌بایست برهای یک‌ساله به‌عنوان قربانی تقدیم می‌کردند. اما در شریعت آمده بود که اگر زن و شوهری فقیر باشند، می‌توانند به‌جای بره، دو قمری یا دو جوجه کبوتر تقدیم کنند (کتاب لاویان ۱۲:‏۸). عیسی نه تنها در کاخ پادشاهان و بزرگان به دنیا نیامد، و نه تنها گهواره‌اش آخور گوسفندان بود، بلکه خانواده‌ای فقیر نیز داشت. او مانند بسیاری از ما، در فقر و نداری بزرگ شد. او زندگی سختی را پشت سر گذاشت. خدای ما خدایی است دردآشنا. او در رنجهای ما شریک شده است.اما فداکاری پسر خدا به این نیز ختم نمی‌شود. پولس در ادامه می‌فرماید: «و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید.» عیسی مسیح، پسر خدا، کسی که فروغ جلال خدا و مظهر کاملِ ذات او بود، مرگ را با آغوش باز پذیرفت. اما نه مرگی ساده و طبیعی، بلکه مرگِ بر صلیب. خودِ رومی‌ها اقرار می‌کردند که اعدام به‌وسیلۀ صلیب، شرم‌آورترین و دردناکترین نوع اعدام‌ها است. این را یک مورخ رومی نوشته است. رومی‌ها معمولاً هیچ‌گاه یک شهروند رومی را با صلیب اعدام نمی‌کردند. اعدام با صلیب مخصوص بردگان شورشی بود، کسانی که علیه اقتدار روم قیام می‌کردند. شخصِ اعدامی را کاملاً برهنه بر صلیب میخکوب می‌کردند یا با طناب به آن می‌بستند و او را به حال خود رها می‌کردند تا جان بکـَنـَد. در چنین حالتی، شخص ممکن بود دو یا سه روز از صلیب آویزان باشد. پاهای او را نیز یا به صلیب میخکوب می‌کردند یا تیر چوبی کوچکی زیر پایش نصب می‌کردند تا بتواند وزن بدن خود را بالا بکشد و تنفس کند. محل اعدام را نیز در جاده‌ای پررفت و آمد تعیین می‌کردند تا رهگذران بتوانند ببینند سرنوشت قیام علیه اقتدار روم چیست.عیسی را نیز به همین شکل مصلوب کردند. او با شرم‌آورترین وضعی، در مقابل انظار همه، برهنه بر صلیب میخکوب شده بود. رهگذران و بزرگان قوم یهود او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند که اگر همان مسیح موعود و پسر خدا است، از صلیب پایین بیاید. آبروریزی از این بیشتر امکان نداشت. به همین جهت است که پولس رسول با تأکید می‌فرماید که «حتی مرگ بر صلیب».اما عیسی در اثر ضربات هولناک تازیانه که صبح همان روز بر بدن مبارکش نواخته بودند و خون‌ریزی‌هایی که کرده بود، شش ساعت بیشتر بر روی صلیب زنده نماند. باید بدانیم که تازیانۀ رومی‌ها فقط از چرم ساخته نمی‌شد، بلکه قطعات سرب یا استخوان به تسمه‌های تازیانه وصل می‌کردند که هر ضربۀ آن می‌توانست جراحات عمیقی در گوشت بدن ایجاد کند. خدای ما خدایی است که پسر خود را فرستاد تا با فجیع‌ترین مرگ جان بسپارد. خدای ما در رنج ما شریک شده است.عیسی، پسر خدا، به این شکل تاوان گناهان ما را پرداخت کرد. آدم و حوا کوشیدند مانند خدا شوند، و ما نیز که از نسل ایشان هستیم، می‌کوشیم به بالاترین درجه برسیم، تا به حد خدایی. فکر نکنید که من و شما جز این هستیم و تفاوت داریم. اگر میدان به دست ما هم بیفتد، ما نیز خواهیم کوشید به حد خدایی برسیم و سرنوشت یک ملت را در دست خود بگیریم. این را در طول تاریخ و در زندگی مملکت‌داران دیده‌ایم و می‌بینیم. اگر انسان می‌کوشد به خدایی برسد، خدا در شخص پسر خود، عیسی مسیح، خود را به حد انسان پایین آورد. و نه تنها به حد انسانی عادی، بلکه انسانی که حاضر شد چنین بی‌آبرویی و خفتی را تحمل کند. او با این فداکاری خود، پادزهر گناه ما را فراهم ساخت. خدای ما در شخص عیسی مسیح، پسرش، تلاش نافرجام آدم و حوا، و هر انسانی را، واژگون ساخت و به این طریق، پادزهر گناه و شرارت را تدارک دید. خدای ما خدایی است که در رنج انسان شریک شده است.اما کار خدای ما در این نقطۀ فاجعه‌آمیز به پایان نرسید. او در روز سوم، عیسی را زنده کرد. عیسی از میان مردگان برخاست و خود را بارها زنده به پیروانش نشان داد. به این ترتیب، خدا مُهر تأییدی زد بر تمام ادعاهای عیسی و نیز بر فداکاری او بر روی صلیب برای تدارک کفارۀ گناهان. خدا عیسی را سرافراز ساخت و تمامی قدرت را در آسمان و زمین به او بخشید (ر.ک. انجیل متی ۲۸:‏۱۸). پولس نیز سخن خود را ادامه داده، در این باره می‌فرماید: «پس خدا نیز او را به‌غایت سرافراز کرد و نامی برتر از همۀ نامها بدو بخشید، تا به نام عیسی هر زانویی خم شود، در آسمان، بر زمین و در زیر زمین، و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است،» (رساله به فیلیپیان ۲:‏۹-‏۱۱).همین است پیام واقعی کریسمس! اکنون ما در مقابل یک تصمیم بزرگ قرار داریم. یا می‌توانیم این پیام را بپذیریم و قلب خود را به روی این مسیح که این‌چنین در رنجهای ما شریک شد، بگشاییم و او را به‌عنوان منجی و خداوندگار زندگی خود بپذیریم، یا می‌توانیم به سؤال‌های خود ادامه دهیم و تا ابد از خود و از دیگران بپرسیم که چرا خدا از همان ابتدا جلوِ گناه ‌آدم و حوا را نگرفت! آیا شما پیام کریسمس را می‌پذیرید؟
کریسمس بر همه مسیحیان و ایماندارن مبارک باد

نوکیش وایمان دار:اعظم جعفری

Friday, November 30, 2018

مسیح تاک حقیقی آشنایی با آیین مسیحیت (سری ششم و اخر)

عیسی آخرین شام خود را در عید فصح "عیدی است که یهودیان نان ها را از خانه های خود دور دور". با شاگردان خود خورد و به آنها گفت که امشب یکی از شما به من خیانت می کند. همه از این خبر ناراحت شدند و انکار می کردند که آن شخصیت خودشان هستند. همان شب یهودا اسکرریوتیی تصمیم گرفت که نقشه خود را عملی کند.

هنگامی که شام ​​خوردند، عیسی یک تکه نان برداشت و شککر شد، سپس آنرا تکه تکه کرد و به شاگردان خود داد و گفت: "زایب وبلاگ، این بدن من است. وجمم برداشت، شککر و گفت: این خون من است که با آن را پیمان جدید مهر می دهد. خون من ریخته می شود که گناهان بسیاری فریب می شود. " متی: 26

سپس خواندن سرودهای خاص برای عید و سپس رفتن به باغ جتسییمانی و عیسی کمی از دانش آموزان به خدای دیوید چنین می گشت: "پدر، اگر ممکن است، این جام از من رنج می برد، اما نه به خواسته من، بلکه به خواست تو ". او متوجه شد که این اتفاق باید بیفتد تا پیشگویی انبیای گذشته به حقیقت بپیوندد. او متوجه شد که این نقشه از پیش تعیین شده از طرف خدای پدر است. مرقس: 14
عیسی در حین دعا کردن بود که یهودا با عدهای از اسباب بازی دست پیدا کرد و او را دستگیر کردند. اسدندن خواستند با اسلحه با آنها برخورد كنند، كه یهو گفت: "شلاق كفش را بشكن، هر كس كه اسلحه با اسلحه هم بكشد خواهد شد. " متی: 26
آنها عیسی به خانه کاهن عظیم بردند. در آنجا سران قوم یهودی جمع بودند. آنها سعی کردند دروغ اتهامتی را به اسیب بزنند تا بتوانند او را مجبور به مرگ کنند اما هرگز موفق نشدند. در آخر كاهن عظم به او گفت: «به نام خدای زنده، از تو می خواهم جواب بدهی آیا تو خدای یك كسی هستی؟» عیسی جواب داد: «بله، هستم و روزی خواهید دید كه در دست راست خدا نشسته من بر روی ابرهای آسمان و زمین باز می گردم. "ناگهان کاهن گفت:" کفر چیزی است که می گوید که ما شاهد هستیم؟ چه رای دهی؟ " همه فریاد زدند باید بمیرند.

کاهنان عظیم و قوم یهود، عیسی به پیلاطوس حاکم زمان تحویل داده شده است تا به خاطر کافری که او را نابود کرده است او را بکشید. پیلاطوس خیلی سعی کرد که آنها را از قتل عیسی محروم کند، اما قبول نکردند. هر سال رسم بر این بود که در عید پاش، پیلاطوس یک زندانی آزاد می کند. در آن زمان زندانی دزدی در زندان به نام باراباس. وقتی پیلاطوس گفت کدامیک از این دو را آزاد کنید؟ همه یک صدا فریاد زدند "باراباس آزاد کن" و عيسي را مصلوب كن.

پس از آن سربازان او را به حیاط کاشان آورده، لباس هایش را آورده و گرند ارغوانی بر دوششند. با خرگوش درست شد و برسرش گذاشتند. بر روی صورتش آب دهان انداختند و با ترس صراحتا جلوی او را تعظیم كردند و می گفتند: "سلام بر پادشاه یهود" سپس یهودی با همراهی صلیبش و دو نفر از دزدانی كه به قتل رسیده بودند به تپه "جلجتا" بردند.

در آنجا یهودیان بین آن دو دزد به سلیب کشیدند. در تمام مدت سربازان به او گفتند: اگر تو فرزند خدایی چرا نجات نده؟ تقریبا شش ساعت بعد از تقدیم حضرت عیسی فریاد زد: "ایلی، ایلی، لما سوپتانتی" یعنی "خدای من، خدای من، چرا من تنها گذاشتی". وجان سپرد در آن لحظه، بدنه خانه خدا از بالا دوپاره شد و زمین لرزه ای رخ داد که همه وحشت کرده بودند و سربازانی که پای سلیب بودند وحشت کرده گفتند: "حتما این مرد فرزند خدا بود.

در هنگام غروب، یکی از افرادی رامه که از پیروان اسیبی بود، به دنبال پیلاطوس رفت و جسد خواست تا تاپن. او عیسی در سنگی که از سنگ به تازگی برای خود تیر زده شده بود، لای پارچه و کمربندی و سنگی بزرگ علیه آن نهادند.
کاهنان به پیلاطوس رفتند و گفتند که برای نگهبانانی حیاط، تا دانش آموزان Jesus، بدنی را ندیده و می گویند که طبق گفته های خود، Jesus زنده شده است. آنها از محافظین خانه خدا استفاده کرده اند. (متی: 27)

یکشنبه، مریم مجدلیه همراه با یکی دیگر از زنان پیرو اسیسی، داروهای فراوانی را گرفتند تا به صورت رسوب یهودی بدن تشخیص دهند. در مسیر آنها نگران بودند که چگونه این سنگ را بردارند. هنگام رسیدن به قبر، متوجه شدیم که سنگ گم شده و فرشته ای با لباس سفید بر آن نشسته است. نگهبانان با دیدن آن فرشته ترسیده و روی زمین افتادند.

فرشته به آنها گفت: "نترسید! می دانم که به دنبال عیسای مصلوب می گردید، او در اینجا نیست، همانطور که خود گفت زنده است، شما را گم کرده و به شاگردان گفت او زنده شد و به جلیل می رود تا آنها را ببیند .. آن روز مژده مجدلیه به دیگر شاگردان رساند. ظهور روزی که دانش آموزان گرد هم آمدند، عیسی را دیدند که به آنها گفت: "سلام بر شما باد. همانطور که پدرم را به این دنیا فرستاد، من نیز شما را به میان مردم می فرستم و برای هدایتتان روح القدس بر تو نازل خواهی کرد. »(متی: 28 - یوحنا: 20- لوقا: 24 - معبد: 16)

او تا سی روز پس از مرگ خود بارها بر شاگردان خود ظاهر شد و به آنها ثابت کرد که زنده شد و در این فرصت ها آموزش های لازم را به آنها داد. در یکی از این دیدارها به شاگردان گفت که از بیرون اورشلیم بیرون بیایید و منتظر روح القدس باشید و آنگاه جلوی چشم همه آنها به آسمان پرتاب شدند. در بالای خانه جمع می شوند و دعا می کنند. چند هفته پس از مرگ و زنده ماندن مسیح، در روز (پنطیکاست) فرود آمد و صدای شبیه باد باد از آسمان فرود آمد و چیزی شبیه زبانه های آتش بر روی خانه ای که دانش آموزان در آن قرار داشتند فرود آمد. همه آنها پر از روح القدس بودند و شروع به سخن گفتن به زبان هایی که با آنها آشنا بودند و این قدرت روح خدا بود.

در آن روز یهودیان بسیاری از سراسر سرزمین ها آمدند و برای دیدن مراسم عید به اورشلیم آمده بودند و با تعجب متوجه شدم که دانش آموزان به آنها دعا می کنند. در این لحظه پطرس از میان جمع جمع شده و با موعظه ای که درباره ملكوت خدا و رستاخی مسیح خوانده است، کیست و با موعظه ای که درباره ملكوت خدا و رستاخیز مسیح كرد، همان روز هزاران نفر به مسیح ایمان آوردند.

همان زمان شاگردان مسیح تبدیل به رسولانی شده اند که به سراسر جهان سفر می کنند و به رسمیت شناختن مسیحیت به همه مردم دنیا و دادن این مژده به همه کسانی که (از گناهان خود دست نزنید، به سوی خدا بازگردانده و به نام مسیح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خدایا، خداوند شما را روح القدس را تأیید می کند.)

امروزه مسیحیت بعنوان بزرگترین ایمان انسان ها در دنیا فداکاری می کند و هر روز به تعداد افرادی که زندگی و قلب خود را به یهودیان مسیح می دهند، بیشتر می شود. برای داشتن مسیحیت، این تنها کافی است که ایمان داشته باشیم Jesus مسیح فرزند خداست، به خواسته خدای پدر و برای آمرزش گناهان ما روی کوه رفتیم و بعد از سه روز از مردگان بلند شدیم ..
نوکیش وایمان دار:اعظم جعفری
پایان

Monday, November 19, 2018

آشنایی با آیین مسیحیت (سری پنجم)

عیسی مسیح هیچ گاه دستورات دین یهود را منسوخ نکرد او می گفت :"گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم بلکه می خواهم آنها را تکمیل کرده و به انجام رسانم." متی : 5
عیسی همیشه بر دو اصلی که بیشتر پافشاری داشت این بود که " خدای خود را با تمام قلب وجان و عقل خود دوست بدار. و دوم اینکه ، همسایه خود را همانطور که خود را دوست میداری ، دوست بدار.  " متی 22

معجزاتی که عیسی داشت مثل :
 شفا دادن کور "مرقس :8 / لوقا :18 / یوحنا : 9 "
زنده کردن دختر مرده "متی:9 /مرقس :5 /لوقا : 8 "
شفای مرد فلج " متی :9 /لوقا: 5 / یوحنا : 5 "
شفای پسر غشی " متی 16 /مرقس : 9/ لوقا : 9 "
شفای جذامی " متی : 8 / لوقا : 5 "
غذا دادن 5000 نفر با 5 نان و 2 ماهی " مرقس :6 / لوقا :9 / یوحنا :6"
راه رفتن روی آب "مرقس :6 / یوحنا : 6 / متی :14 "
تبدیل آب به شراب که اولین معجزه عیسی بوده " یوحنا : 2 "
زنده کردن مردی به نام ایلعازر چند روز پس از مرگ " یوحنا : 11 "

ومعجزات دیگری که هیچ کدام در قدرت بشری نمی گنجند. عیسی در جلسات خود همواره مردم را برای ملکوت خدا بشارت می داد و از آنان میخواست که توبه کنند زیرا که ملکوت آسمان نزدیک است. موعظه سرکوه ، یکی از معروفترین موعظه های عیسی مسیح برای مردم است که در انجیل متی به طور مفصل به آن اشاره شده است . متی : 5

کارهای او باعث وحشت بزرگان قوم یهود و کاهنان اعظم گردید و پیوسته در صدد کشتن او بودند .عیسی مسیح حتی مرگ خود را نیز پیش گویی کرده بود و حتی می دانست یکی از شاگردانش این کار را می کند. یهودا اسخریوطی شاگردی بود که در ازای 30 سکه نقره عیسی را به کاهنان تحویل داد.
نوکیش و ایمان دار:اعظم جعفری

Friday, November 16, 2018

آشنایی با آیین مسیحیت (سری چهارم)

هنگامی که آنها هنوز در ناصره زندگی می کردند ، یحیی که به ” تعمید دهنده ” معروف بود ، در بیابان یهودیه رسالت خود را آغاز کرده و به مردم می گفت : ” از گناهان خود توبه نمایید زیرا ملکوت خدا به زودی فرا می رسد . ” یحیی در صحرا زندگی می کرد او لباسی از پشم شتر بر تن داشت و کمربندی چرمی می بست، خوراکش ملخ و عسل صحرایی بود.
مردم از اورشلیم و سراسر یهودیه و نواحی اطراف رود اردن نزد او می رفتند تا به موعظه های او گوش فرا دهند و در رود اردن از دست او تعمید بگیرند.
یحیی همواره می گفت : ” من شما را با آب تعمید می دهم ، اما شخص دیگری می آید که مقامش خیلی از من برتر است . من حتی شایسته نیستم کفشهایش را پیش آورم.او شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد.”
آنگاه عیسی از جلیل به رود اردن آمد تا یحیی او را تعمید دهد. ولی یحیی کوشید او را ازاین کار بازدارد و به او گفت : ” این منم که باید از تو تعمید بگیرم حال تو نزد من می آیی ؟ ” عیسی در پاسخ گفت :” با این کار حکم خدا را به جا می آوریم .”
یحیی او را تعمید داد .لحظه ای که عیسی از آب بیرون آمد ، آسمان باز شد و روح خدا همانند کبوتری پایین آمد و بر عیسی قرار گرفت ، پس ندایی از آسمان آمد که ” این فرزند عزیز من است که از او خشنودم .”
بعد از تعمید ، روح خدا عیسی را به بیابان برد تا او را آزمایش کند. عیسی به مدت چهل روز ، روزه گرفت و درآخر گرسنه شد ، پس شیطان به سراغش آمد و سعی کرد او را وسوسه کند و به او گفت: ” اگر پسرخدایی ، به این سنگها بگو نان شوند!” عیسی گفت : ” انسان تنها به نان زنده نیست بلکه کلام خداست که می تواند نیاز درونی او را برآورده سازد.”
سپس شیطان او را به اورشلیم بالای خانه خدا برد و گفت : ” خود را بینداز و ثابت کن که فرزند خدا هستی ، اگر اینطور باشد فرشته ها تو را محافظت می کنند و نخواهند گذاشت تو پایت حتی به سنگ بخورد.” عیسی جواب داد :”در کتاب آسمانی نوشته شده است که خدا را بی جهت آزمایش نکن.”
سپس شیطان او را به بالای بلندترین کوه برد و گفت اگر مرا سجده کنی همه ممالک جهان را به تو می بخشم.” عیسی جواب داد :”دور شو شیطان. کتاب مقدس می فرماید فقط خدا را بپرست و تنها از او اطاعت کن .” آنگاه شیطان دور شد و فرشتگان عیسی را خدمت نمودند.
عیسی خدمت خود را شروع نمود ودر ابتدا دوازده تن ، شاگردش شدند که همیشه همراه و شاهد معجزات عیسی مسیح بودند وبعد از مرگ و رستاخیز مسیح  ،از رسولان او گشتند. نام شاگردانش اینگونه بود:
شمعون ، آندریاس ، یعقوب ، یوحنا ، لاوی معروف به متی ، فلیپس، تدی ، یهودا اسخریوطی ، برتولما، شمعون فدائی، توما،یعقوب پسر زبدی
نوکیش وایمان دار:اعظم جعفری

Thursday, November 8, 2018

آشنایی با آیین مسیحیت (سری سوم)


زمانی که هیرودیس پادشاه یهودیه بود ، خداوند فرشته خود جبرئیل را به ملاقات باکره ای در شهر ناصره فرستاد. نام این باکره “مریم” بود . جبرئیل به او گفت :” ترسان مباش مریم . زیرا تو نزد خدا نعمت یافته ای . اینک تو حامله شده ، پسری خواهی زایید و نام او عیسی است . روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افکند . از آن جهت آن مولود مقدس ، فرزند خدا خوانده خواهد شد و سلطنت او ابدی خواهد گشت.”مریم در آن هنگام نامزد یوسف نجار بود. از آنجائیکه یوسف سخت پایبند اصول اخلاقی بود تصمیمگرفت نامزدی خود را برهم زند. یوسف در خواب فرشته ای را دید که به او گفت:”کودکی که در رحم مریم است از روح القدس است . از ازدواج با مریم شرمگین مباش . او پسری خواهد زایید و تو نام او را عیسی خواهی گذاشت ، چون او قوم خود را از گناهانشان خواهد رهانید .” یوسف وقتی از خواب بیدار شد طبق دستور فرشته عمل کرد. مریم را به خانه اش آورد تا همسرش باشد ولی با او همبستر نشد تا زمانیکه پسرش به دنیا آمد و او را “عیسی” نام نهادند.واینگونه پیشگویی اشعیا نبی به حقیقت پیوست که فرموده بود: “بنگرید ! دختر باکره ای آبستن خواهد شد و پسری خواهد زایید و او را عمانوییل خواهند نامید.زمانیکه عیسی در بیت لحم به دنیا آمد. چند ستاره شناس از مشرق به اورشلیم آمده ، پرسیدند :( کجاست کودکی که باید پادشاه یهود شود؟ ما ستاره او را در سرزمینهای دور دیده ایم و آمده ایم تا او را بپرستیم .) این خبر به گوش هیرودیس رسید و بزرگان قوم یهود را خواند و پرسید : ” طبق پیشگویی پیامبران مسیح باید در کجا به دنیا بیاید؟” آنها گفتند: ” طبق پیشگویی میکای نبی در بیت لحم .” هیرودیس پیام محرمانه ای برای ستاره شناسان فرستاد و به آنها گفت :” به بیت لحم بروید وطفل را بیابید. آنگاه نزد من آمده وبه من خبر دهید تامن هم بروم و او را بپرستم.” پس از این گفتگو ستاره شناسان به بیت لحم رفته و کودک را دیدندو سپس هدایای خود را تقدیم کردند ، اما در راه بازگشت از اورشلیم مراجعت نکردند تا به هیرودیس گزارش دهند.پس از رفتن آنها فرشته خواب بر یوسف ظاهر شد و گفت :”برخیز ، کودک و مادرش را بردار وبه مصر برو تا به تو خبر دهم . زیرا هیرودیس می خواهد کودک را به قتل برساند.”یوسف همان شب این کار را انجام داد و تا زمان مرگ هیرودیس آنجا ماند.هیرودیس وقتی متوجه سرپیچی کردن ستاره شناسان شد ، بسیار خشمگین گردید و سربازان خود را به بیت لحم فرستاد تا تمام کودکان دوساله و کمتر را در آن شهر به قتل رساند.پس از مرگ هیرودیس ، در مصر فرشته خواب بر یوسف ظاهر شد و گفت :” کودک و مادرش را بردار و به سرزمین اسرائیل برگرد. کسیکه قصد کشتن فرزندت را داشت مرده است .” یوسف به اسرائیل بازگشت . اما در راه شنید که پسر هیرودیس جانشین پدر شده است پس طبق خواست فرشته خواب به ایالت جلیل رفت و در شهر ناصره ساکن گشت . اینگونه پیشگویی انبیاء جامه عمل پوشید که ” او ناصری خوانده خواهد شد.

نوکیش وایمان دار:اعظم جعفری

Monday, November 5, 2018

آشنایی با آیین مسیحیت (سری دوم )

از دیرباز خدا بر انبیاء آشکار ساخته بود که انسانی بیگناه را خواهد فرستاد تا همچون قربانی به جای نسلهای بعدی آدم بمیرد وننگ آنها را از نافرمانی بردارد. قربانی او برای هرکس که ایمان بیاورد راه را برای رفاقت با خدا خواهد گشود. انبیاء او را مسیح موعود می نامیدند
ایشان می گفتند که او برای رستگاری بشر می آید و تا ابد به نام خدا بر آنان پادشاهی خواهد کرد . قرنها پیش از ظهور مسیح موعود، انبیاء درباره او ، و کارهایی که خواهد کرد پیشگویی کرده بودند. داوود یکی از انبیاء گفته بود : “خدا می گوید مسیح پسر من است .” البته نه پسر جسمانی خدا ، عنوان پسر خدا بیانگر رابطه نزدیک مسیح با خدا ونقش او همچون منجی و پادشاه می باشد .
نبی دیگری به نام اشعیا فرموده : ” باکره ای آبستن خواهد شد و پسری خواهد زایید.” این پسر همان کلمه ابدی خداست که او فرستاد تا همچون انسان از باکره زاده شود و خدا را بر جهانیان آشکار سازد. همچنین انبیاء پیشگویی کرده بودند که مسیح در شهر ” بیت لحم ” چشم به جهان خواهد گشود.
ایشان ورود شاهانه او را به اورشلیم نیز پیشگویی کرده بودند و همچنین خیانت یهودا ، یکی از شاگردانش را که در مقابل ۳۰ سکه نقره او را تسلیم می نماید.انبیاء گفته بودند که مسیح جان خود را قربانی خواهد کرد ، اما خداوند او را روز سوم زنده خواهد ساخت . آنها مسیح را پسر انسان می نامیدند و می گفتند او همانند ابری به حضور خدا باز خواهد گشت و خدا اختیار همه ملتها را تا ابد بر او خواهد سپرد .
۲۰۰۰ سال پیش مردی قدم به این جهان گذاشت که “عیسی” نام داشت . مردم با دیدن کارهای او می پرسدند  آیا او همان مسیح موعود است ؟ آیا پیشگویی انبیاء درباره این مرد است ؟

نوکیش و ایمان دار:اعظم جعفری

Thursday, November 1, 2018

آشنایی با آیین مسیحیت ( سری اول )

  چه عظیم است خدا ، عجیب در قدرت ، جبروت او برتر از هر چیز است ، او آسمان و زمین را با کلمه خود آفرید. آسمانها عظمت او را نمایان می سازند وقدرت خلاق اورا به نمایش می گذارند . هر آنچه خدا آفرید نیکو بود، خدا انواع مختلف گیاهان وجانوران را آفرید. آنگاه انسان را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی دمید وبه او زندگی بخشید و نخستین انسان آدم نامیده شد . آنگاه خدا زن را آفرید تا یار و مونس آدم باشد و او حوا نام گرفت . خدا مرد وزن را آفرید تا از خصوصیات او برخوردار باشند و بتوانند از رابطه صمیمی با او بهره مند گردند . آنها در باغ عدن شادمانه زندگی می کردند نه رنجی بود نه مرگی .خدا به آنها فرمود : ( از میوه همه درختان می توانی بخورید جزء درخت شناخت نیک وبد ، مطمئن باشید اگر از آن بخورید خواهید مرد.)روزی شیطان در قالب مار که از همه آفریده ها زیرکتر بود زن را وسوسه کرد که از میوه آن درخت بخورد وبه شوهر خود نیز بدهد. هنگامیکه خدا از نافرمانی آنان باخبر شد بر آنها غضب کرد او به مار گفت :” بسبب این کار ، از تمام حیوانات وحشی واهلی زمین ملعونتر خواهی بود . تازنده ای روی شکمت خواهی خزید و بین تو وزن خصومت می گذارم . ” آنگاه خدا به زن فرمود : ” درد زایمان تو را زیاد می کنم و تو با درد فرزندان خواهی زایید ، و شوهر بر تو تسلط خواهد داشت.” آنگاه به آدم فرمود : ” چون نافرمانی کردی ، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت را با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد.تا آخر عمر به عرق پیشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی. “خدا آنان را از باغ اخراج کرد آنها به خاطر عدم اطاعتشان متحمل چنین زجری شدند. در نتیجه عمل آدم و حوا و همه نسلهای بعدی متحمل رنج و مرگ شدند . اما خدا انسان را هنوز دوست داشت و راهی برای نجات آنها فراهم نمود.خدا در کتاب مقدس آشکار ساخته که چه طرحی برای نجات انسان از گناه و مرگ و نجاتی که سزاوارش هستند تدارک دیده است تا ایشان بتوانند تا رفاقت با او تا ابد زندگی کنند.خدا بخشی از این طرح را بر ابراهیم آشکار ساخت . ابراهیم به خدا اعتماد کرد و او را تکریم نمود و وعده داد تا او را برکت دهد . خداوند بوعده داد که به او نسلهای بسیاری ببخشد . نسلهایی به سان شن های ساحل دریا و ستارگان آسمان . ابراهیم به خداایمان آورد و از خدمتگزاران پارسای او گشت . خدا ابراهیم با فرزندش اسحاق آزمایش کرد و خواست تا ابراهیم او را مانند بره ای قربانی کند ، و در آخرین لحظه او را از این کار بازداشت و ابراهیم با توکل بر خدا از این آزمایش پیروز بیرون آمد.

نوکیش و ایمان دار:اعظم جعفری

Friday, October 26, 2018

درباره روح القدوس {روح القدوس کیست}و جایگاه او در زندگی مسیحی قسمت 3

                                                                                              Related image    

این امر را در رومیان ۸: ۹-۱۰ مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱). بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است. عمل روح‌القدس نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱). روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند. توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷). در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد. روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی بود (یوئیل ۲: ۲۸-۲۹؛ اعمال ۲: ۱۷-۱۸). روح‌القدس عطایایی خاص به کلیسا می‌بخشد تا به کلیسا در خدمتش کمک کند (رومیان ۱۲: ۶-۸؛ اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰). او کلیسا را هدایت می‌کند تا افراد مناسب برای خدمت انتخاب شوند (اعمال ۱۳: ۲). او توسط نبوت ها، رویا‌ها و مکاشفات، کلام خود را به کلیسا می‌فرستد (اعمال ۱۰: ۹-۱۶، ۱۶: ۹، ۲۱: ۹- ۱۰؛ اول قرنتیان ۱۴: ۲۶-۳۲؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ مکاشفه ۱: ۱). اما عصر نوین روح‌القدس فقط برای کلیسا که جامعه الهی است، فرا نمی‌رسد؛ روح‌القدس عمیقا در زندگی هر ایماندار نیز عمل می‌کند. این روح‌القدس است که انسانها را به گناهانشان ملزم می‌سازد (یوحنا ۱۶: ۸-۱۱). حزقیال نبوت کرد که خدا روح خود را در درون هر یک از ما خواهد نهاد (حزقیال ۳۶: ۲۵-۲۸). وعده‌ای که عیسی به شاگردانش داد، فقط این نبود که روح‌القدس در کنارشان باشد، بلکه وعده داد که روح‌القدس در درون ایشان ساکن خواهد شد (یوحنا ۱۴: ۱۸). عیسی پیش از صعود خود به آسمان، بر شاگردان دمید و فرمود: «روح‌القدس را بیابید» (یوحنا ۲۰: ۲۲). روح‌القدس در همه مسیحیان زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹؛ اول قرنتیان ۶: ۱۹؛ غلاطیان ۴: ۶). هنگامی که ایمان می‌آوریم، از روح متولد می‌شویم (یوحنا ۳: ۳-۶؛ اول یوحنا ۵: ۱)؛ روح‌القدس بر روح‌های ما شهادت می‌دهد که فرزندان خدا هستیم (رومیان ۸: ۱۶؛ اول یوحنا ۵: ۶-۸). روح‌القدس این حق را به ما می‌دهد که خدا را پدر خود بخوانیم (رومیان ۸: ۱۵؛ غلاطیان ۴: ۶). عیسی وعده داد که روح‌القدس ما را تعلیم خواهد داد (یوحنا ۱۴: ۲۶، ۱۵: ۲۶، ۱۶: ۱۳-۱۴) و ما را هدایت خواهد کرد (مرقس ۱۱: ۱۳). در اعمال ۱۵: ۲۸ و ۱۶: ۶-۷ نمونه‌هایی از این امر را می‌بینیم. روح‌القدس همچنین به ما کمک می‌کند تا مطابق اراده خدا دعا کنیم (رومیان ۸: ۲۶-۲۷). روح‌القدس در درون هر مسیحی زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹). اما وی در هر ایماندار به گونه‌ای متفاوت کار می‌کند. پولس رسول فرموده که هنگامی که ما ایمان آوردیم، با روح مختوم شدیم (افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). اما در عین حال به ما می‌گوید که از روح پر شویم (افسسیان ۵: ۱۸). شاگردان در یوحنا ۲: ۲۲ روح‌القدس را یافتند، اما در اعمال ۲:
۴ از روح پُر گشتند؛ در اعمال ۴: ۳۱ بار دیگر پر از روح شدند. روح‌القدس همچنین برای خدماتی خاص، به شیوه‌هایی خاص بر اشخاص قرار می‌گیرد (اعمال ۱۳: ۲-۴؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴). پولس رسول به ما می‌گوید که روح را اطفا مکنید (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). به تیموتائوس نیز فرموده که عطایی را که توسط نهادن دستهایش به او داده شده، برافروزد (دوم تیموتائوس ۱: ۶). پس مشاهده می‌کنیم که ما می‌توانیم به روح‌القدس یا اجازه دهیم که در ما بیشتر عمل کند یا مانع کار او در خودمان گردیم. ما می‌توانیم هم از روح پر شویم و هم روح را اطفا کنیم. این «پر شدن از روح‌القدس» به چه معنی است؟ کدام اعمال روح‌القدس در زندگی همه مسیحیان به یک شکل دیده نمی‌شود؟ این اعمال را به دو گروه می‌توان تقسیم کرد: یکی عطایای خاص روح‌القدس است که نمونه‌هایی از آن در اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰ دیده می‌شود؛ دیگری، ثمرات روح‌القدس می‌باشد که در غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳ ذکر شده اند. برای بررسی بیشتر عطایا و قدرت روح‌القدس، به مقالۀ عمومی «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید. در سطور زیر، ثمرات روح یا «تقدیس» مورد بررسی قرار گرفته است. تقدیس تقدیس چیست؟ به طور خلاصه، یعنی شبیه شدن به مسیح. نتیجۀ تقدیس، به ظهور رسیدن محبت و دیگر ثمرات روح است (اول قرنتیان ۱۳: ۱-۱۳؛ غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳). تقدیس از یک سو به معنی جدا شدن از گناه و جهان است، و از سوی دیگر، جدا شدن برای خدا، به گونه‌ای که تمامی تواناییها و قابلیت‌های ما وقف خدا گردد. خدا به طوری به ما می‌نگرد که گویی کاملا مقدس هستیم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). اما ما در زندگی خود، مشاهده می‌کنیم که کاملا مقدس نیستیم. چگونه می‌توان این تناقض را توضیح داد؟ در کتاب مقدس دو معنی برای تقدس ذکر شده است. در معنی نخست، خدا به عنوان داور، ما را مقدس یا بی عیب به شمار می‌آورد. در واقع، عیسی مسیح تقدس ما است (اول قرنتیان ۱: ۳۰)، و ما «مقدسین» خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱؛ فیلپیان ۱: ۱). اما معنی دوم تقدس در کتاب مقدس، آن میزان واقعی از تقدس است که در زندگی و تجربۀ ما به چشم می‌خورد. آیا هنگامی که به زندگی خود می‌نگریم، تقدس کامل را مشاهده می‌کنیم؟ نه، ما چنین چیزی را مشاهده نمی‌کنیم. شخص ایماندار هنگامی که از نجات بهره مند می‌گردد، عادل به حساب می‌آید، اما هنوز مرتکب گناهانی می‌شود و نیاز دارد تا مقدس گردد. کار دائمی روح‌القدس همانا تقدس کردن ما است تا در زندگی روزمره خود حقیقتا مقدس شویم (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳؛ اول پطرس ۱: ۲). خدا ما را فرا می‌خواند تا زندگی مقدسی داشته باشیم (افسسیان ۱: ۴؛ اول تسالونیکیان ۴: ۳-۷؛ اول پطرس ۱: ۱۵-۱۶)؛ خداوند عیسی نیز به ما حکم کرده است که مقدس یا کامل باشیم (متی ۵: ۴۸). اما در عمل، این روح‌القدس است که ما را تقدیس کرده، مقدس می‌سازد. تقدس در بطن نجات ما نهفته است (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳). بدون تقدس ما نمی‌توانیم خدا را ببینیم (عبرانیان ۱۲: ۱۴). تقدس خصوصیتی نیست که برای نجات یافتن باید دارا باشیم، بلکه خصوصیتی است که به دنبال نجات پدید می‌آید (رومیان ۶: ۲۲). ما تنها توسط تلاشهای خویش نمی‌توانیم مقدس شویم و روح‌القدس باید در این زمینه به ما کمک کند. توسط روح‌القدس است که ما گناهان طبیعت گناه آلود خود را نابود می‌سازیم (رومیان ۸: ۱۳). پولس مسیحیان غلاطیه را سرزنش کرد زیرا ایشان زندگی مسیحی خود را با پذیرفتن نجات بعنوان عطای مجانی خدا آغاز کرده بودند، اما بعد از مدتی، برای کامل یا مقدس شدن بار دیگر به تلاشهای انسانی متوسل شده بودند (به غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «طریق نجات» مراجعه کنید). تنها توسط روح‌القدس است که می‌توانیم مقدس شویم. اما این سخن بدین معنی نیست که ما در این فرایند سهمی نداریم. سهم ما این است که تادیب خدا را بپذیریم (عبرانیان ۱۲: ۹-۱۱)؛دنهای خود را در تقدس تربیت کنیم (اول قرنتیان ۹: ۲۴-۲۷؛ اول تیموتائوس ۴: ۷)؛ هر گناهی را از جسم و روحمان دور سازیم (دوم قرنتیان ۷: ۱؛ عبرانیان ۱۲: ۱-۲)؛ کتاب مقدس را مطالعه کنیم (دوم تیموتائوس ۳: ۱۶)؛ آیات آن را حفظ نماییم (مزمور ۱۱۹: ۱۱، دوم پطرس ۱: ۴) و آنگاه به کلام خدا اجازه دهیم که رفتارمان را تغییر دهد. ما می‌توانیم از رهبرانی که خدا برای ما تعیین کرده کمک بگیریم (افسسیان ۴: ۱۱-۱۳). علاوه بر همه اینها، باید در دعا، از خدا طلب کمک نماییم (کولسیان ۱: ۹-۱۰؛ تسالونیکیان ۳: ۱۲-۱۳؛ ۵: ۲۳)، چرا که در غیر این صورت شکست خواهیم خورد. دسته‌ای از مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس، مرحلۀ خاص و مجزایی است. آنان بر این عقیده اند که پس از دعای بسیار و طلبیدن روی خدا، می‌توانیم تقدس را طی تجربه‌ای خاص دریافت کنیم و می‌توانیم با اطمینان بدانیم که آن را یافته ایم. آنان این تجربه تقدیس را «عمل ثانوی فیض» می‌نامند (عمل نخست فیض منجر به نجات ما می‌شود). این گروه از مسیحیان تعلیم می‌دهند که نجات نخستین ما باعث می‌شود تا ما تولد تازه بیابیم و از دنیا جدا شویم (اول یوحنا ۵: ۴) و روح‌القدس در ما ساکن گردد (رومیان ۸: ۹). در این مرحله ما در مسیح اطفال هستیم (اول قرنتیان ۳: ۱). اما «عمل ثانوی فیض» که گاهی «برکت ثانوی» نیز خوانده می‌شود، منجر به تقدیس ما و جدا شدن ما از خویشتن (غلاطیان ۲: ۲۰) و پر شدن از روح‌القدس می‌شود (افسسیان ۵: ۱۸). پس از آن ما کامل می‌شویم (افسسیان ۴: ۱۳) و محبت خدا در ما کامل می‌گردد (اول یوحنا ۴: ۱۲، ۱۷). بسیاری از این مسیحیان معتقدند که ما می‌توانیم کاملا مقدس باشیم به گونه‌ای که چه آگاهانه و چه نا آگاهانه، دیگر مرتکب گناه نخواهیم شد (اول یوحنا ۳: ۹). آنان بر این عقیده اند که بخش پایانی باب هفتم از رساله رومیان، تصویری از مسیحی نابالغ و ناکامل ترسیم می‌کند؛ در حالی که باب هشتم رومیان، تصویری از یک مسیحی بالغ و کامل به دست می‌دهد که از تجربه «برکت ثانوی» بهره مند شده است. آنان بر پری روح‌القدس در اعمال ۲: ۴ و ۹: ۱۷ به عنوان نمونه‌های از این تجربۀ تقدس اشاره می‌کنند (به مقالۀ عمومی: «تعمید رولقدس» مراجعه کنید). ما اکثر مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس فرایندی است تدریجی که مستلزم گذشت زمان می‌باشد و حتی تا هنگام مرگمان نیز ادامه دارد. ایشان به وجود تجربه‌ای مجزا برای تقدیس باور ندارند. آنان به آیاتی اشاره می‌کنند که می‌گویند ما در حال مقدس شدن می‌باشیم (غلاطیان ۳: ۳؛ عبرانیان ۱۰: ۱۴، ۱۲: ۱۰-۱۱)؛ یا آیاتی که می‌گویند ما هنوز در حال رسیدن به هدفیم و پیوسته باید علیه گناه مبارزه نماییم (عبرانیان ۱۲: ۱-۴). بسیاری از آیات عهد جدید حاکی از آنند که یک مسیحی باید بدن خود را «ریاضت» دهد، خود را به عنوان «قربانی» زنده تقدیم خدا کند، در مسابقه «بدود» یا «بجنگد». وجود آیاتی از این دست، نشانگر این است که ما هنوز کاملا مقدس نشده ایم. خود پولس رسول می‌فرماید که هنوز کامل نشده است، اما برای کاملیت همچنان تلاش می‌کند (فیلپیان ۳: ۱۲-۱۴)، گر چه او خود را جزو اشخاص کامل می‌داند (فیلپیان ۳: ۱۵). برخی به اول یوحنا ۱: ۸ اشاره می‌کنند که می‌فرماید اگر ادعا کنیم که بی گناه هستیم، گفتار ما بر صداقت استوار نیست. هر قدر در مسیح «کامل تر» و «بالغتر» می‌شویم، بیشتر به نقض و گناهکار بودن خود پی می‌بریم. پولس رسول در پایان زندگی خود را بزرگترین گناهکاران می‌داند (اول تیموتائوس ۱: ۱۵). مسیحیانی که این دیدگاه دوم را می‌پذیرند، معمولا معتقندند که بخش پایانی باب هفتم رومیان، به پیکار هر روزۀ یک مسیحی اشاره دارد. آنان بر این عقیده اند که یک مسیحی می‌تواند به تدریج از حیات پیروزمندانه‌ای که در باب هشتم رومیان ذکر شده، بهره مند شود و به شکل فراینده‌ای آن را تجربه کند، اما در این جهان، جنگ او علیه طبیعت گناه آلود قدیمی، هرگز به طور کامل پایان نخواهد پذیرفت. هر مسیحی تجربه‌ای متفاوت دارد. بسیاری از مسیحیان می‌گویند که «برکت ثانوی» یا پری مخصوص روح‌القدس را دریافت کرده اند. بعضی از مسیحیان دوره‌های ناگهانی تقدیس فزاینده را علاوه بر تجربۀ تدریجی تقدیس تجربه کرده اند. خدا در زندگی اشخاص مختلف به طرق گوناگون عمل می‌کند. ما نباید بر اساس تجر به‌های خاص خودمان، برای عملکرد روح‌القدس محدودیت قائل شویم. ما در مورد تجربۀ تقدیس هر باوری هم داشته باشیم، مسئولیت مان مشخص است: «به ما حکم شده است که مقدس باشیم. پولس رسول می‌نویسد: ... در هر سیرت مقدس باشید (اول پطرس ۱: ۱۵). در پی سلامتی با همه بکوشید و تقدسی که به غیر از آن هیچ کس خداوند را نخواهد دید (عبرانیان ۱۲: ۱۴).

Saturday, October 20, 2018

شرحی کامل بر صلیب و اهمیت ان برای مسیحیان

                                                                                                                                                                                                               Related image



منظور  از "صلیب" عمل خدا در مسیح است که توسط آن جهان را با خود مصالحه داد و این امکان را برای گناهکار پدید آورد تا کاملاً از حس تقصیر، مجازات، قدرت، حضور و اقتدار گناه آزاد شود و از حیاتی جدید برخوردار گردد، حیاتی که در منطق و تفکر انسانی بیگانه است ولی مورد قبول خدا، و ابدی است.
تصلیبْ یک بار اتفاق افتاد ولی نتایج و تأثیرات آن گوناگون است. عیسای مسیح با مرگ خود بر صلیب هفت آزادی را برای ما تضمین کرد که در ادامۀ مقاله به شرح آن می‌‌پردازیم.
۱-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب ما را از عذاب وجدان که ناشی از گناه است آزاد کرد (عبرانیان ۹:‏۱۴). این بیان در عهدجدید با تصویری گویا تشریح شده است. پطرس خداوند خود را انکار کرد و سپس مسیح به او نگاهی انداخت. تنها خودِ پطرس بود که می‌‌توانست شدت و عمق این نگاه را درک کند. وجدان پطرس از وقاحت گناهش بیدار شد و این بیداری باعث گریز او از صحنه و گریۀ تلخش گردید. مسیح مُرد، و آن گناه را بر صلیب برد، از مرگ قیام نمود و روح‌‌القدس را در روز پنطیکاست نازل فرمود و آنچه را که جلجتا امکان‌‌پذیر کرده بود عینیت بخشید. پطرس این آزادی را درک نمود، زیرا چنانکه در اعمال رسولان ۳:‏۱۴ می‌‌بینیم یهودیان را به گناهی که خودْ نیز در آن تقصیرکار بود متهم کرد، ولی بدون ذره‌‌ای حس تقصیر یا عذاب وجدان. خون ریخته‌‌شدۀ مسیح و عمل روح‌‌القدس پطرس را کاملاً پاک کرده بود، زیرا هیچ قدرت دیگری نمی‌‌توانست او را برای خدمت در میان گناهکاران آماده کند و از او چنین خادمی بسازد.

۲-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب ما را از اقتدار درونی گناه آزاد می‌‌سازد (رومیان ۶:‏۶). صلیب انسان را اصلاح نمی‌‌کند بلکه به زندگی او پایان می‌‌دهد. مسیح نه تنها به‌‌خاطر من مُرد بلکه مرا با خود بر صلیب برد. او فقط برای این نمرد که چیزی از من بردارد و یا مرا از شرایطی که گناه برایم ایجاد کرده بود رهایی بخشد، بلکه نیابتاً، مرا به‌‌طور کامل و غایی بر صلیب برد. در نظر خدا من با مسیح مصلوب شده‌‌ام، چنانکه دیگر من نیستم که از این پس زندگی می‌‌کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می‌‌کند. ممکن است شخصی باشم فقیر یا ثروتمند، با فرهنگ یا بی‌‌فرهنگ، مذهبی و یا بی‌‌دین، ولی هیچیک از اینها معیار ارزیابی من در نظر خدا نیست. من به‌‌عنوان مسیحی، با مسیح مصلوب شده‌‌ام و متعلقات من در نظر خدا ارزشی ندارد، و باید به‌‌عنوان جزئی از طبیعت سقوط‌‌کرده‌‌ای که از آدم به ارث برده‌‌ام بر صلیب برود. بدین‌‌سان، گناهی که هر لحظه مرا به ستوه می‌‌آوَرد و کنترل افکار، سخنان و اعمالم را در اختیار داشت با او بر صلیب رفت و دیگر اقتداری بر من ندارد. حاکمیت گناه در جلجتا به پایان رسید، جایی که حکومتی نوین سلطنت آغاز نمود. خدا به حکومت پیشین پایان داد و سلطنت جدید خود را آغاز کرد و آن را به‌‌واسطۀ قدرت قیام خود ادامه می‌‌دهد.
اینک من با خدا هستم، او مرا به‌‌حساب آورد، پس من نیز بر این صحه می‌‌گذارم. مسیح نسبت به گناه مُرد، پس من نیز خود را نسبت به گناه مُرده می‌‌انگارم. خدا مرا با مسیح قیام داد تا به‌‌عنوان ایماندار حیاتی جدید را تجربه کنم-‏‏‏‏‏‏ حیاتی که ماورای اقتدار گناه است-‏‏‏‏‏‏ و قادر باشم بر گناه غلبه نمایم. «اگر بگوییم بی‌‌گناهیم، خود را فریب داده‌‌ایم،» نه دیگران را. زندگی روزمره نشانگر اینست. اگر بگوییم که گناه نمی‌‌کنیم، دروغ می‌‌گوییم، ولی می‌‌توانیم بگوییم در این اتحاد زنده با مسیح که از طریق مرگ و رستاخیزش مهیا شده، از این به بعد نباید گناه کنیم، اقتدار آن برداشته شده، و نیرویی جدید در خلقتی درونی و نوین برقرار گردیده است.

۳-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب اعضای وجود ما را از وسوسۀ گناه کردن آزاد می‌‌سازد (رومیان ۸:‏۱۳ و کولسیان ۳:‏۵).
گناهانی که ما را احاطه می‌‌کنند بر اعضای خاصی از وجودمان حمله می‌‌برند که بیشتر نسبت به گناه تأثیرپذیر و مستعدند. اگر من با مسیح مرده‌‌ام همه اعضای بدنم نیز در این مرگ شریکند. اگر عضوی در من نسبت به گناه تمایل بیشتری دارد و در پی ارضای نَفْس است، باید آن را به روح‌‌القدس بسپارم تا با آن مقابله کند، و دیگر آن عضوْ مرا به بندگی گناه نکشد. فکری که بدون خدا نقشه می‌‌کشد، دهانی که از آن برکت و لعنت بیرون می‌‌آید، دستانی که نشانۀ دوستی است حال آنکه قلبْ پر از نفرت است، پاهایی که به راههای عجیب و غریب شتابان است، چشمانی که به چیزهای ناشایسته می‌‌نگرد، گوشهایی که پیوسته به دنبال شنیدن شایعات و اراجیف است، هوشمندی‌‌ای که بر توان انسانی استوار است نه بر اقتدار الاهی، قلب متکبر و مغرور و بسیاری چیزهای دیگر باید در صلیب به حضور خدا آورده، و در نور مقدس و آشکارکنندۀ الاهی به مرگ سپرده شوند. این بدین معنی نیست که خدا هر استعداد و عطای ما را می‌‌گیرد بلکه آن چیزهایی را برمی‌‌دارد که ما را از تسلیم و سرسپردگی به او بازمی‌‌‌‌دارند. اگر ما در مشارکت با خدا زندگی می‌‌کنیم باید در توافق و هماهنگی کامل با او باشیم، در تمامی آنچه او در ما انجام می‌‌دهد.

۴-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب ما را از فریب و اغوای دنیا آزاد می‌‌سازد (غلاطیان ۶:‏۱۴). با نگاهی به این جهان درمی‌‌یابیم که دنیا چیزی جز آخور، صلیب و قبر برای پسر یگانۀ خدا نداشت. دنیا امروز نیز با پیروان مسیح همین معامله را می‌‌کند. شخص مسیحی نباید در این خصوص شکی به خود راه دهد. تنها کافی است که همچون شخصی مرده نسبت به گناه و زنده نسبت به خدا زندگی کنید، سپس دنیا چنین رفتاری با شما خواهد داشت. اگر از منظر صلیب به دنیا بنگرید نظامی را می‌‌بینید که مسیح در آن هیچ جایی نداشت؛ چون بدان قدم نهاد، ورودش را خوش ندید و خروجش را نیز تسریع نمود.
ما از این جهان نیستیم. مرگ بر صلیب ما را از دنیا جدا ساخته است. به همین منظور دنیا نمی‌‌تواند هیچ ادعایی بر ما داشته باشد. ولی ما باید به قوت و نیروی الاهی در دنیا زندگی کنیم، لیکن همچون مسافری که در حال گذر است و خود را وابستۀ چیزی
نمی‌‌کند. اگر کسی بخواهد دوباره به دنیا بازگردد، باید از صلیب و قبر مسیح بگذرد و آنها
را زیر پا لگدمال کند. من این هشدار را به کسانی می‌‌دهم که هنوز دنیا را جذاب می‌‌بینند و در قلبشان جایی برای آن دارند. ۵‏-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب ما را از قدرت شیطان آزاد می‌‌سازد (عبرانیان ۲:‏۱۴). شیطان در پی آن بود که در طول زندگی زمینی مسیح به هر طریقی او را از مسیر جلجتا منحرف سازد. شیطان کوشید تا با اغوا کردن، تهدید، زیرکی، وسوسه، و ترفندهای دیگر سلطۀ خود را بر بشریت از دست ندهد، و حتی بر مسیح نیز اقتدار یابد. اما تلاش او برای ممانعت از مسیح در رفتن به‌‌سوی صلیب بی‌‌ثمر ماند. عیسای مسیح در صلیب پیروزی را به‌‌دست آورد و به‌‌طور کامل نیروهای جهنم را در هم شکست. مسیح این پیروزی را برای ما کسب نمود و وقتی ما با ایمان در مرگ و قیام او شریک می‌‌شویم این پیروزی را در زمان نیاز به ما عطا می‌‌کند.مکرهای شیطان در کلام خدا به‌‌روشنی آشکار شده است و لازم نیست در اینجا آنها را برشماریم. آنچه باید بر آن تأکید کنیم این است که در صلیب آزادی از تمامی این پلشتی‌‌ها نصیب ما شده است. به نمونه‌‌هایی از این موارد در عهدعتیق توجه کنید: وقتی صندوقچه عهد در معبد داجون قدرت خود را به نمایش گذاشت (اول سموئیل باب ۵)، وقتی یونس از اعماق دریا و از شکم ماهی سر برآورد (کتاب یونس)، و سه جوان که از تون آتش سالم بیرون آمدند (دانیال باب ۳). ۶-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب ما را از کارهای ابلیس آزاد می‌‌کند (اول یوحنا ۳:‏۸). این موضوع را می‌‌توان در چارچوب رابطۀ گسستۀ بین انسان و خدا، و بین خود انسان‌‌ها توضیح داد. تمایلات و خواهش‌‌های نفسانی، تمرد و سرکشی جان، کوری در روح، و پیچیدگی‌‌های دیگر زندگی که از آنها نشأت می‌‌گیرد با مصالحۀ صلیب خنثی می‌‌گردند. یوحنای رسول چنین می‌‌نویسد: «از همین رو پسر خدا ظهور کرد تا کارهای ابلیس را باطل سازد» (اول یوحنا ۳:‏۸). اگر می‌‌خواهیم از تأثیرات این عوامل مخرب رها شویم باید آنها را همان‌‌گونه که هستند به نزد صلیب آوریم و صادقانه در حضور خدا اعتراف کنیم، و این خداست که ما را رها خواهد کرد و همه چیز را به جلال خود منتهی خواهد ساخت. او زندگی ما را از همۀ تأثیرات ابلیس آزاد می‌‌سازد و اجازه می‌‌دهد که در مسیح زندگی کاملی داشته باشیم. هیچ گناهی مسیح را غافلگیر نمی‌‌کند. صلیب مسیح با همۀ آنها روبرو شده و اعمال ابلیس را به‌‌طرز موثری باطل ساخته است. بگذارید او در این قسمت ابتکار زندگی‌‌تان را بدست گیرد. ۷-‏‏‏‏‏‏‏ صلیب ما را از خدمت خودبینانه آزاد می‌‌کند (دوم قرنتیان ۵:‏۱۵). رؤیایی از صلیب که نشانگر عظمت و از خودگذشتگیِ محبت مسیح بود، پولس را از متعصبی مذهبی به مبشری ایثارگر تبدیل کرد. اوج تأثیر آن ملاقات آسمانی در کلمات خود او بازتاب می‌‌یابد: «زیرا آرزو می‌‌داشتم در راه برادرانم، یعنی آنان که همنژاد منند ملعون شوم و از مسیح محروم گردم» (رومیان ۹:‏۳). کسی که مفهوم عمیق صلیب را درک کند تبدیل به انسان جدیدی می‌‌شود. مسیح با سهیم نمودن ما در آن اشتیاق الاهی که در زندگی‌‌اش دیده می‌‌شد، ما را به انسانی تبدیل می‌‌کند که از این به بعد برای خود زیست نکند بلکه {برای آن کس که به‌‌خاطرش مُرد و برخاست}ت


Thursday, October 18, 2018

چگونه مسیحی شویم؟

                                                                                                                               


                        

                         ۴۵      



انجیل به معنای “خبر خوش” است. در واقع بهترین خبری است که میتوانید بشنوید.
کلام خداوند میفرماید، ” اگر به زبان خود عیسی خداوند را اعتراف کنی و در دل خود ایمان آوری که خدا او را از مردگان برخیزانید، “نجات” خواهی یافت. چونکه به دل ایمان آورده میشود برای عدالت و به زبان اعتراف میشود بجهت نجات. (رومیان ۹-۱۰)
بهترین راه برای اجرای این واقعیات، ” دعا ” کردن است. همانطور که پولس نوشته است:” زیرا هرکه نام خداوند را بخواند نجات خواهد یافت. (رومیان ۱۰-۱۳)
قلب خود را با فروتنی واقعی به خدا تقدیم کنید، زیرا ” قربانی های خدا روح شکسته است. خدایا دل شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد.”
اگر براستی می خواهید به خانواده خداوند عیسی مسیح بپیوندید با فروتنی چنین دعا کنید:
† خدایا اعتراف میکنم که بیشتر عمرم را برای خودم زندگی کردم. حتی در بهترین لحظات زندگیم نیز به تو اندک توجه کردم و تو را جلال دادم. بسیار دفعات گناه کردم، بیشتر از آنچه که بتوانم بشمارم، و برای رهایی از مرگ ابدی که بخاطر گناهانم لایق آنم هیچ راهی ندارم. از تو بسیار ممنونم که آنقدر مرا دوست داشتی که عیسی، پسر یگانه ات را فرستادی تا بخاطر گناهان من روی صلیب بمیرد. کسی که باید روی صلیب میمرد، من بودم و او جای مرا گرفت تا من بتوانم مجاناً بخشیده شوم. لطفاً گناهان مرا ببخش ای پدر. دیگر نمیخواهم زندگی خود محوری داشته باشم. باقی روزهایزندگی ام را میخواهم برای خداوند عیسی مسیح زیست کنم. حضور روح القدس تو را بر زندگی ام میخواهم. آمین
اگر این دعا را انجام دادید، این وعده ایست که از کتابمقدس میتوانید همواره بخاطر نگاه دارید:
“اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد.”

Tuesday, October 16, 2018

درباره روح القدوس {روح القدوس کیست}و جایگاه او در زندگی مسیحی قسمت 2

روح‌القدس با پدر و پسر یکی است . ما می‌توانیم این امر را در رومیان ۸: ۹۱۰ 

مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱). 

بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است.
عمل روح‌القدس
نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱).
روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند.
توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷).
در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد.
روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی
روح‌القدس خود خدا است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱).
هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴).
شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹).
و پسر یکی است . ما می‌توانیم این امر را در رومیان ۸: ۹-۱۰ مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱). بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است. عمل روح‌القدس نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱). روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند. توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷). در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد. روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی روح‌القدس خود خدا است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱). هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴). شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹). روح‌القدس با پدر و پسر یکی است

Friday, October 12, 2018

درباره روح القدوس {روح القدوس کیست}و جایگاه او در زندگی مسیحی قسمت 1


                                                                                                                                     Related image             


روح‌القدس خود خدا است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱).
هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴).
شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹).
روح‌القدس با پدر و پسر یکی است . ما می‌توانیم این امر را در رومیان ۸: ۹-۱۰ مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱).
بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است.
عمل روح‌القدس
نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱).
روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند.
توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷).
در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد.
روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی
روح القدوس خود خداست است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱). هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴). شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹).

Saturday, October 6, 2018

تعمید چیست .چرا باید تعمید بگیریم وکجا باید تعمید بگیریم

                                                                                                                                                تعمید چیست؟

                                                                                                                                                                Related image








قریب به دو هزار سال پیش، مردی در بیابان‌های یهودیه ظهور کرد که از مردم می‌خواست از گناهان‌شان توبه کرده، تعمید بگیریند. این نبی، فردی بدوی بود؛ ملخ و عسل صحرایی می‌خورد و جامه‌هایی بافته شده از پشم شتر می‌پوشید. اسم او یحیای تعمیددهنده بود و اولین کسی است که در کتاب‌مقدس می‌خوانیم مردم را تعمید داده است.
کتاب‌مقدس نخستین بار به‌هنگام معرفیِ یحیی تعمیددهنده به مبحث تعمید اشاره می‌کند. با توجه به برخی از آیات کتاب‌مقدس (نظیرِ انجیل متی ۳:۱‏-۱۲؛ انجیل مرقس ۱:‏۱-۸؛ انجیل لوقا ۳:‏۱-۳) متوجه می‌شویم که تعمیدی که یحیی می‌داد، بیشتر تعمیدِ توبه بود. وقتی باجگیران می‌آمدند تا از دست یحیی تعمید بگیرند، یحیی به آن‌ها می‌گفت که چطور باید رفتار و رویۀ خود را عوض کنند‌. او فریادزنان می‌گفت: «توبه کنید! توبه و بازگشت کنید!» و سپس به‌تشریح تغییر و تحولی می‌پرداخت که می‌‌بایست در زندگی مردم ایجاد می‌شد. یحیی از فریسیان چه انتقادی داشت؟ او سرزنش‌‌کنان از آنان می‌خواست "میوه‌ای که نتیجۀ توبه است" از خود ظاهر سازند. فریسیان می‌خواستند صرفاً بیایند و تعمید بگیرند، اما حاضر نبودند رفتارشان را تغییر دهند. تمام کسانی که آماده بودند زندگی‌شان متحول شود، می‌توانستند تعمید بگیرند. اما کسانی که می‌خواستند به همان شیوه سابق زندگی کنند و حاضر نبودند در رفتار و رویه خود تجدیدنظر کنند، سرزنش می‌شدند و اجازه نداشتند تعمید بگیرند.
عیسی در "حکم اعظم" که در انجیل متی ۲۸:‏۱۸-۱۹ آمده است، به شاگردان خود دستور می‌دهد که بروند و تمام امت‌ها را شاگرد ساخته، آن‌ها را به اسم پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهند. از نگاه عیسی، شاگردسازی و تعمید لازم و ملزوم و مکمّلِ یکدیگرند. همچنین عیسی هیچگاه شاگردان خود را تا قبل از مرگ و قیامش برای تعمید دادنِ مردم نفرستاد. درست است که عیسی در دوران حیاتِ خود بر زمین، شاگردان خود را فرستاد تا تعلیم دهند و راه را برای او آماده کنند، و هم‌زمان با مأموریتِ یحیی، شاگردان عیسی نیز مردم را تعمید می‌دادند، اما فرستادن شاگردان جهت تعمید مردم، تا قبل از صدور "حکم اعظم" در متی ۲۸، یعنی پس از قیام عیسی، هیچگاه مورد تأکید نبود.
در اعمال رسولان ۱۹:‏۱-۷ می‌خوانیم که پولس در سفر به قرنتس متوجه می‌شود که مردمِ آن‌جا تنها به شیوۀ یحیی، یعنی به تعمیدِ توبه، تعمید گرفته‌اند. این مردم در مورد عیسی چیزی نشنیده بودند، و به همین جهت پولس آن‌ها را به شیوۀ عیسی تعمید داد. بنابراین ظاهراً نحوۀ تعمید از زمان یحیی به‌طور کلی فرق کرده بود. پس بیایید ببینیم بین تعمیدی که امروزه مرسوم است و تعمیدی که یحیی بدان موعظه می‌کرد چه تفاوتی موجود است.
بر اساس اعمال رسولان ۲:‏۳۸ می‌دانیم که تعمیدی که امروزه مرسوم است کماکان تعمیدِ توبه است، اما عنصر دیگری نیز به این تعمید افزوده شده است. امروزه تعمید حاویِ مفهومِ نمادینی است که در روزگار یحیی وجود نداشت، بلکه پس از مرگ و قیام مسیح بوجود آمد. آیین تعمید اکنون دیگر صرفاً نشانۀ توبه نیست (هرچند دربرگیرندۀ این عنصر حیاتی هست)، بلکه علاوه بر توبه، اعلامِ این حقیقت مهم نیز هست که ما با مسیح دفن شده‌ایم و به هنگام رستاخیز مردگان با او قیام خواهیم کرد (رومیان ۶:‏۱-۴). تعمید اکنون دیگر صرفاً بازگشت از گناه نیست، بلکه همچنین بیانگر این نکته است که نسبت به گناه مرده‌ایم، و اعلامِ این امید است که در آینده به هنگام قیامت مردگان، به مسیح خواهیم پیوست.
چرا باید تعمید بگیریم؟
کتاب‌مقدس به ایمانداران دستور می‌دهد که تعمید بیابند. در هیچ جای کتاب‌مقدس نمی‌خوانیم که تعمید امری د‌ل‌بخواهی یا اختیاری باشد. هر کس که عیسی را به‌عنوان خداوند خود پذیرفته و از گناهان خود توبه کرده است، باید تعمید بگیرد. دلیل تعمید این است که تغییر و تحول و توبه‌ای را که در زندگی‌مان پدید آمده است از این طریق به‌طور سمبولیک نشان می‌دهیم، و این واقعیت را اعلام می‌نماییم که در آینده با مسیح برخواهیم خاست.
تعمید، نمادی مرئی از ایمان است، اما اغلب با خود نجات اشتباه گرفته می‌‌شود. خیلی مهم است توجه داشته باشیم که تعمید نمی‌گیریم تا چیزی اتفاق بیفتد، بلکه تعمید می‌گیریم چون چیزی اتفاق افتاده است. مردم تعمید نمی‌گیرند تا ایماندار شوند، بلکه تعمید می‌گیرند چون ایماندار هستند. نجاتِ شخص به داشتن تعمید بستگی ندارد، اما تعمید باید در پیِ نجات عملی شود. در اعمال رسولان می‌خوانیم که کرنلیوس پس از آنکه از روح‌القدس پر شد تعمید گرفت، که آشکارا نشان می‌دهد او نخست نجات پیدا کرده بود و بعد تعمید گرفت.
چطور باید تعمید گرفت؟
با نگاهی به فرقه‌های مختلف مسیحی متوجه می‌شویم که تعمید گرفتن انواع و اَشکال مختلف دارد. برخی کلیساها افراد را غسل تعمید می‌دهند و به‌طور کامل در آب فرو می‌برند، و برخی دیگر صرفاً بر آن‌ها آب می‌پاشند. ببینیم کتاب‌مقدس در این‌باره چه تعلیم می‌دهد؟
کتاب‌مقدس در این‌باره که ایمانداران را دقیقاً به چه صورت باید تعمید داد دستور صریحی نمی‌‌دهد. با توجه به‌معنای سمبولیک تعمید، درمی‌یابیم که تعمید هم نمایانگرِ دفن شدن است و هم نشانۀ قیام.
بنابراین فرو بردن ایمانداران در آب (غسل تعمید) عملِ دفن شدن را بهتر از پاشیدنِ آب بر آن‌ها نشان می‌دهد. در کتاب‌مقدس می‌خوانیم که وقتی یحیی در رود اردن تعمید می‌داد: «عیسی از آب برآمد» (انجیل متی ۳:‏۱۶)، که تلویحاً بدان معناست که او به‌هنگام تعمید به‌طور کامل در آب فرو برده شد.
بااینحال گرچه ظاهراً در کتاب‌مقدس تعمید به‌شیوۀ فرو رفتن در آب انجام می‌شده است، در هیچ جا به ما چنین دستوری داده نمی‌شود. تعمید دادن به اسم پدر، پسر و روح‌القدس بسیار مهم‌تر است از اینکه ایمانداران به چه صورت تعمید می‌گیرند. بهتر است کسی به شیوۀ پاشیدن آب تعمید بگیرد ولی از گناهان خود توبه کرده و به عیسای مسیح ایمان آورده باشد، و تعمیدش به اسم پدر، پسر و روح‌القدس باشد، تا اینکه کسی با فرو رفتن در آب تعمید بگیرد ولی توبهرده باشد. آنچه در وهلۀ نخست مهم است نه چگونگیِ تعمید گرفتنِ شخص، بلکه علتِ تعمید گرفتنِ اوست. بااینحال اگر می‌خواهید دقیقاً به شیوه‌ای که در کتاب‌مقدس معمول بوده تعمید بگیرید، به‌نظر می‌رسد برگِ برنده با شیوۀ فرو رفتن در آب باشد.چه وقت باید تعمید گرفت؟در عهدجدید، تعمید همیشه در پیِ ایمان آوردن و توبه کردنِ اشخاص صورت می‌گرفت. افراد معمولاً بلافاصله پس از ایمان آوردن به عیسی مسیح، تعمید می‌گرفتند. امروزه برخی کلیساها اطفال را نیز تعمید می‌دهند. برخی دیگر از کلیساها افراد نوایمان را بلافاصله تعمید نمی‌دهند. ببینیم نظر کتاب‌مقدس در این‌باره چیست؟در هیچ جای کتاب‌مقدس نمی‌خوانیم که اطفال یا نوزادان تعمید گرفته باشند. تعمید همیشه پس از توبه و ایمان است، اما هیچگاه پس از تولد نیست. غیرممکن است که نوزادان بتوانند ایمان بیاورند یا توبه کنند، و از این رو تعمید گرفتن‌شان نیز بی‌معناست. گذشته از این، کسانی که در بدو تولد تعمید داده می‌شوند ممکن است با رسیدن به سن بلوغ دچار ابهام و سردرگمی شوند، و تصور کنند از آن‌جا که در کودکی تعمید گرفته‌اند دیگر نیازی به توبه و تولد تازه ندارند. تعمید دادن نوزادان ممکن است باعث شود در آن‌ها نوعی احساس امنیت کاذب در مورد نجات به‌وجود آید - امنیتی که مطابق کتاب‌مقدس نیست. اگر والدین می‌خواهند تولد نوزادشان با نوعی مراسم دینی همراه باشد، می‌توانند او را به‌جای تعمید دادن، در کلیسا به خداوند تقدیم نمایند و از کشیش بخواهند برای‌ نوزادشان دعا کند.همچنین بسیاری از کلیساها تنها پس از مدت‌ها انتظار به نوایمانان اجازه تعمید می‌دهند. این امر می‌تواند باعث شود فردِ نوایمانان احساس سرخوردگی کرده، فکر کند به او به‌عنوان عضو درجه دوی کلیسا نگریسته می‌شود. علتِ دوران انتظار یا قائل شدن پیش‌شرط جهت تعمید افراد نوایمان، امنیتِ خود آن‌هاست، و هدف از این کار به‌هیچ وجه دلسرد کردنِ شخصِ تازه‌ایمان نیست. اکثر اشخاصی که در دوران عهدجدید تعمید می‌گرفتند از زمینۀ یهود بودند و اصولاً کلیسا از بطن چنین فرهنگی ظهور کرد. به‌همین جهت کسانی که به مسیح ایمان می‌آوردند اغلب دقیقاً می‌دانستند چه می‌کنند و ایمان آوردن به مسیح به چه معناست. کسانی که از سایر زمینه‌های فرهنگی به مسیح ایمان می‌آورند گاه برای درکِ کامل تصمیمی که گرفته‌اند به‌مدت زمان بیشتری احتیاج دارند. نیز مهم است که نوایمانان به‌خوبی دریابند که تعمید براستی به چه معناست، و به چه معنا نیست. خیلی‌ها تصور می‌کنند با تعمید گرفتن خواهند توانست در کلیسای خود به مقام و منصبی برسند، یا اینکه وضعیت پناهندگی‌شان درست خواهد شد. برخی نیز فکر می‌کنند با تعمید گرفتن نجاتِ‌شان تضمین است. دوران انتظار قبل از تعمید که اغلب با گذراندنِ سلسله دروسی در این رابطه همراه است، به فردِ نوایمان کمک خواهد کرد ایمانِ تازه‌یافتۀ خود را به‌درستی درک کند و به مفهوم تعمیدی که خواهد گرفت به‌خوبی پی ببرد. قائل شدنِ چنین دوران انتظاری به‌هیچ وجه به این معنا نیست که فرد نوایمان در ایمان خود ضعیف است یا ایمانش حقیقی نیست. تعمید گرفتن به این معنا نیست که فرد ایماندار از این پس "مورد قبول" است.نوایمانانی که هنوز در انتظار تعمید بسر می‌برند یا در شرایطی قرار دارند که کسی نیست آن‌ها را تعمید دهد، نباید نومید شوند. بلکه در عوض باید برای موضوع تعمید خود دعا کنند و کماکان زندگی خود را بر اساس تعالیم کتاب‌مقدس وفق دهند. زندگی دگرگون‌شدۀ یک ایماندار توبه کرده بسیار مهم‌تر است از موضوع تعمید. اگر ایمانداری براستی به مسئولیت‌هایی که دارد عمل کند و آن‌ها را جدی بگیرد، هنگامی که فرصتِ تعمید فرارسد، آماده خواهد بود.بسیاری از ایماندارانِ منتظرِ تعمید، مشتاقانه در انتظار روزی هستند که بتوانند از طریق مراسم تعمید شهادت دهند که نسبت به گناه و زندگی کهنۀ گذشته خود مرده‌اند - تعمیدی که سمبول حیاتِ تازه‌ای است که احتمالاً پیشاپیش از آن برخوردار بوده و آن را تجربه کرده‌اند. کسانی که تعمید گرفته‌اند باید در زندگیِ تازۀ خود شادی کنند، و کماکان هر روزه صلیب خود را برداشته، به زندگی سابقِ خود پشت کنند. تمام ایمانداران باید به‌خاطر داشته باشند که ارزشِ سمبولِ تعمید صرفاً در گروِ حقیقتی است که واقعۀ تعمید در زندگی‌های‌شان منعکس می‌کند - این‌که نسبت به گناه مرده‌اند و از این پس در مسیح زندگی می‌کنند.

Tuesday, October 2, 2018

دعاهای روزانه من {فیض عیسی}


خداوندا
با نام تو روزم را شروع می‌کتم و از تو می‌خواهم حضورجاودانه ات در زندگی روحانی و دنیوی من باشد. از تو سپاسگذارم برای فیضی که به ایماندارانت عطا فرموده‌ای و به ما ایمانی بخشیده‌ای تا برای جلال نام تو زندگی کنیم.
از تو برای نجات وتولد دوباره‌ام سپاسگذارم و دعا می‌کنم نور و ملکوتت پیوسته در زندگی من باشد. دعا می‌کنم برای آنانی که ملکوت تو را نشناخته‌اند و از تو می‌خواهم تا عیسی مسیح را وسیله نجات آنها قرار دهی.
به ما بیاموز تا بتوانیم اراده تو را درک کنیم و طبق اراده تو رفتار کنیم. همانگونه که تو فرموده‌ای حتی ایمانداران از شر و بلا آسوده نیستند و پیوسته مورد آزمایشند، به ما توانایی ده تا طبق اراده تو سربلتد شویم و نام تو را جلال دهیم.
ای عیسی مسیح که نجات ایمانداران بوسیله توتهیه شد. دلهای ما را از محبت وایمان حقیقی پر کن و راههای زندگی ما را در تمام مراحل آن روشن نما. زیرا تنها راه نجات ما تو هستی.
پیوسته پیوند و ایمان ما را محکم تر کن و از طریق روح القدس عطایای خود را به ما نشان بده تا در این راه گمراه نشویم.
خداوندا دعا می‌کنم برای آنهانی که نیازمند حضور تو هستند، آنهانی که در سختی، رنج، مریضی و تباهی به سر می‌برند. دعا می‌کنم تا خود را به آنها نشان دهی و نور ایمان را در دلهای آنها بتابانی. چون هیچ نوری به زیبایی و جلال نور تو نیست. نور توابدیت است.  مرحم همه دردها ، و امید تمام ناامیدیهاست.
تو با حضور خود در زندگی من درهای تازه را باز کردی و یاس و سرگردانی مرا به امید تبدیل کردی. سپاسگزارم از حضورت عیسی مسیح.
خداوندا ما را ببخش اگر گاهی به تو اطمینان نمی‌کنیم و از تو دور می‌شویم. ایمان ما را محکم تر کن و به ما صبر اعطا کن. تا بتوانیم در روز موعود سربلند شویم و برای تو خدمت کنیم.
به دعاهای ما فیض اعطا کن و ما را از روح القدس پر کن. ظلمت و تاریکی را از ما دور کن و نورجاودانه اعطا فرما.
خداوندا، کمک کن تا واکنش من در برابر ترس، ایمان در تو و اطاعت از کلام تو باشد. کمک کن همیشه به یاد داشته باشم که همه چیز در کنترل توست پس می توانم در تو آرامی بیابم .
خدای من تو آکاهی از تمام ندانستها و ندیده ها، به ما توانایی و حکمت ده تا اراده تو را درک کنیم و آن را بکار گیریم.
تمام رنجها و دردهایی که به نام تو باشد آن را با جان و دل می‌پذیرم و برای جلال نام تو خدمت می‌کنم.
دوستی به من گفت: در این راه به سه چیز اهمیت بده: اول از هر چیز به خدا، سپس خانواده و در آخر خدمت.
خداوندم، ببخش آنان را که نمی‌دانند با نام مقدس تو چه می کنند و آن را به باد شوخی و تمسخر می‌گیرند. به همه آنها فیض اعطا کن تا به تو ایمان آورند و از شر شیطان آزاد شوند.
ای مسیح، تو شاه و پادشاه قلبم هستی. هر روز با عشق تو روزم را شروع می‌کنم و آنچه را که دارم در پای تو می‌ریزم، زیرا تو لایقی و تو خداوندی.
خداوندم، تو را به خاطر رازهای نهفته قلبت ستایش می‌کنم. و سپاس گذارم که در غم و سختی و افتادگی پنجره تازه امید به رویم می‌گشایی. دوستت دارم با تمام جان و دل.
امروز ظهروقتی خواب بودم احساس کردم دستان عیسی مسیح دستانم را لمس کرد. روزهای بی‌شماری برای این لحظه دعا کرده بودم و الان اشک شوق از چشمانم جاری می‌شود. این زیباترین احساسی است که در تمام زندگی دنیوی خود تجربه کردم.
عشق به تو ای عیسی مسیح روحم را تازه می‌کند.
دنیای فانی پر از گناه، خواسته و ناخواسته قسمتی از زندگی روزانه ماست. انسان نافرمان به مخلوق خود پشت کرده و امیال خود را هدف زندگی قرار داده است.
  خدایا دعایم این است تا چشمانمان را باز کنی تا زیبایی زندگی کردن برای تو را تجربه کنیم، همه جا از تو سخن گوییم، برای تو فکر کنیم و برای تو بمیریم.  زندگی بدون تو مثل حباب تو خالی است.
شکرت خداوندم که تو را دارم و در تو آزادم.
پدرم، قلبم را دوباره با روح خود لمس کن. نورت را بر من بتابان. بی تو گم گشته و خموشم. سرگردان و حیرانم. نمی‌دانم بی تو چگونه به سر کنم. محتاجم من ..…
خداوندم، ای کاش می‌توانستم آن طور که شایسته توست، تو را پرستش کنم. قلبم مملو از درد و عصیان است، دردی که حاصل از زندگی بدون توست. به من فیض دوباره عطا کن، می‌‌دانم لایق آن نیستم، تو دستان خود و محبت خالصانه ات را از من نگیر…. دوستت دارم عیسی من…
خوشابحال آنان که مسکینند اما  دستان تو را در دست دارند. خوشابحال آنان که نمی دانند فردا روزی خواهند داشت یا نه، اما می دانند که با تو جاودانه زندگی خواهند کرد. خوشابحال آنان که در این دنیا دل به کسی ندادند تا دل شکسته شوند، اما با قلب تو پیوند خورده اند، با قلبی که نه تنها تو را دل شکسته نمی کند بلکه در دلشکستگی، خود مرحم می شود.
 نمی دانیم تا کی فرصت داریم تا به تو خدمت کنیم و در این دنیا توشه جمع کنیم، اما می دانیم که تو همه چیز را در دست داری و نمی گذاری ما با دستان خالی در نزد تو بیاییم.
هیچ کس عظمت تو را نمی داند، تو خدای شگفتیها هستی….

Friday, September 28, 2018

مسیح تاک حقیقی معنای پرستش .پرستش چیست

                                             Image result for ‫پرستش مسیحیت‬‎



 

واژۀ پرستش به‌ معنای ابراز تشکر و قدرشناسی قلبی است. در عهدعتیق پرستش در قالب “حمد و ثنا”، “عرض حال”، “تقدیم قربانی”، “نذر کردن” (نه به‌ معنای معامله با خدا بلکه ابرازِ عملی تشکر) و “کلاً تقدیم خود”، بیان می‌شد. عهدعتیق به‌کرات بر لزوم پرستشی تأکید می‌ورزید که در آن برگزاری مراسم و آیین جایگزین حالت وجودی شخصی نگردد. اگر فرد صادقانه با تمام قلب خود در حضور خدا حاضر نمی‌شد، پرستش او مقبول نبود (مزمور ۴۰:‏۶-۸؛ عاموس ۵:‏۲۱-۲۴). در واقع پرستش، پاسخ انسان به عملکرد سرشار از فیض و رحمت خداست.

پرستش واکنش انسان به کنش خداست (عبرانیان ۱۳:‏۱۵ و انجیل مرقس ۱۰:‏۴۵) و هر چه این واکنش آگاهانه‌تر صورت گیرد، پرستش با محتواتر می‌گردد. عهدجدید نیز به‌صراحت تقدیم همۀ وجود و زندگی خود به خدا را پرستش قلمداد می‌کند (رومیان ۱۲:‏۱). به یک معنا، عملکرد غیر از آن در نقطۀ مقابل پرستش قرار می‌گیرد. عهدجدید نیز همچون عهدعتیق پرستشی که ما را نسبت به نیازهای نیازمندان بی‌تفاوت می‌کند، مزمت می‌نماید چرا که ابراز لطف و محبت به خدا می‌باید در خود شخص چنین رویکردهایی را نسبت به دیگران ایجاد کند.


Thursday, September 27, 2018

محور اصلی و اصول زندگی مسیحی

                                                                                                  Image result for ‫زندگی مسیحی‬‎

محور اصلی زندگی مسیحی چیست؟ محور اصلی در یک زندگی مسیحی شناخت خدا، پسرش عیسی مسیح و آوردن ثمرات. عیسی در انجیل یوحنا گفت:

یوحنا 14: 16
»من شما را برگزیدید، اما من شما را انتخاب کردیم، و شما را به تصرف فرستاد تا شما بروید و میوه بیاورید و میوه ی خود را نگه دارید تا هرچه که از پدر به من خواستار شود، به شما بدهد.
همچنین پولس در رومیان 7: 4 گفت:
»بنابراین، ای برادران من، شما نیز بساطت جسد مسیح برای شریعت مرده شدید تا خود را به دیگری پیوندید، یعنی با او که از مردگان بیرون آمد، تا به خاطر خدا مافرمند.»
عیسی در مثال برزگر در مورد چهار نوع از افراد سخن می گوید که کلام خدا می شنوند. در دسته دوم و سوم کسانی بودند که بی ثمر ماندند در حالی که آخرین گروه کسانی بودند که "شنیدند، آن را می فهمد و بارآور، بعضی صد و بعضی شصت و بعضی سی ثمر" (متی 13: 23 )
پس چیزی که خدا برای مسیحیان در نظر داشت، این بود که فقط ایمان آوردن، هیچ تغییری نداشته باشیم و همان درختی باشند و همان ثمری را که قبلا دادیم. مثمر ثمر بودن ما برای خدا مهم است. بگذارید تکرار کنید: خدا الله این نیست که شما فقط در جریان زندگی به روان باشید. خدا شما را مخلوقی یکتا خلق کرد، به شما اخطیه داد. دل خود را خودتان. و به شما مأموریتی داده: تا بروید و ثمر آورید. کمی جلوتر می بینیم که ثمر آوردن چگونه است، اما این را به خاطر داشته باشید. خدا به تک تک فرزندانش عطیه داده است. خدا از جوانترین تا مسن ترین، از فقیرترین تا ثروتمندترین و بی سواد تا شاگردان فرزندان خود، به منچستر رسیدن به فردی داده است و می خواهد که آنها بسیار ثروتمند باشند. خداوند باز در یوحنا باب 15 گفت:
یوحنا 15: 8
»جلال پدر من، به این می رسیم که میوه بسیار بیا و شاگرد من بشی.»
و یوحنا 15: 1-2
»« من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبانی است. ... هر چه میوه آن را پاک میكند تا بیشتر میوه آورده است. »
وقتی فرزندان ثمر می آورند، پدر و وجد می دهد. می بینیم که او از آنهایی که ثمر آورند بخصوص به مراقبت و پاک کردن آنها می انجامد تا بیشتر ثمر آورند! پدر تنها نمی خواهد که در تاک شاخه باشد ... بلکه می خواهد شاخه ها بسیار پرستمر داشته باشند. شاخه هایی که تا حداکثر ظرفیت توان خود را می سازند. امروزه بسیاری از مسیحیان بی حرکت در گوشه ای نشسته اند و منتظرند تا شخص دیگری، "حرفه ای" بیافتد و "نقش آنها را بازی کند" زیرا آنها می گویند ما "حرفه ای" نیستیم. اما پطرس و دیگران (که اکثرا ماهیگیر بودند) در اولین قدم نیز در این مورد «حرفه ای» نبودند. آنها فارغ التحصیل از هیچ مدرسه مذهبی نبودند و نیاز به چنین چیزی هم نداشتند! تنها مدرکی که داشتند در ماهیگیری بود! افرادی دیگر نیز هستند که ایمان آورده اند، اما تغییر چشمگیر در زندگی شان صورت نگرفته است. اصلا زنده مسیحی بدون تغییر و بدون ثمر کاملا ضد و نقیض است. با این ادعا، منظورم این نیست که مسیحیانی که برای خدا و قلبشان غیورند، مرتکب خطا نمی شوند. آنها نیز خطا می کنند! اما مسیحیان پاسشور صدای اکثریت را نادیده می گیرند که می گوید: "هم رنگ جماعت ... دیگر رفتن به کلیسا، در صندلی های کلیسا، خواندن خواندن، گوش دادن به سانسور کردن و سپس به خانه و فراموش کردن همه چیز تا یکشنبه دیگر است. » مسیحیان پرشور به این گفته اند که در اندیشه نیستند و کم قادر نیستند. دید آنها به خداست و می خواهند که در آن رشد کنند. می خواهم به او و پسرش نزدیک و نزدیک تر شوم. می خواهند تا حد امکان مسیح را در زندگی خود نشان دهند. مسيحيان پرشور آرزوي ديدار و مايه مسیح دارند. و خبر این است که خدا می خواهد شما نیز یکی از آنها باشید. می خواهد شما نیز یک مسیحی پرحرارت باشید. و یا به بیان دیگر، می خواهد یک مسیحی باشید که مشتاق خداست. یک مسیحی گرم و نه ولم (مکاشفه 3: 15). می خواهد مسیحی باشید که شکوفه داده و تا حداکثر ممکن ممکن است ثمر برود. این محور اصلی زندگی مسسیحی است.
ثمر: ثمر چیست؟
به بیان ساده باید گفت که ثمر، همان زندگی تغییر یافته، زندگی با محوریت مسیح و نوعی از زندگی است که ما میریم تا مسیح از طریق مان زنده ماندن (غلاطیان 2: 19-20)؛ یک زندگی که بجای رضامندی خود یا دیگران ، نیاز به خدا را دارد. یک زندگی که موضوع اصلی و تمرکز و اولویتش خداست. بیایید ببینیم کتاب مقدس در این مورد می گوید:
غلاطیان 5: 22-25
»لیکن ثمره روح، محبت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نیکوی و ایمان و محبت و حرمت است که هیچ شریعت مانع چنین کاری نیست. و آنانی که از آن مسیح می باشند، با خدا و شهواتشان مصلوب ساخته شده اند. اگر روح زیست کنیم، به روح هم رفتار می کنیم. »
منظور از روح در اینجا، حضور انسانیت تازه، یعنی مسیح در ماست. با زندگی بر اساس این انسانیت تازه است که ما تولید می کنیم ثمراتی که در بالا آمده است یعنی شخصیتی که تازه یا مسیحیت دارد. در افسسیان 2: 10 می خوانیم:
افسسیان 2: 10
»زیرا که ما صنعتیم، هستیم، در مسیح عیسی برای کارهای نیکی که خداوند پیش از آنکه ما را در راه ما هدایت کند.»
خدا از پیش کارهای نیکی که باید در آنها قدم برداریم را فراهم کرده است. مانند تختی که کاشته شده و باید به ارمغان بیاورد، خدا از قبل به هرکسی از ما بطور منحصر بفرد آتییه داده است. تنها کاری که باید بکنیم این است که قدم بزنیم در مسیری که خدا دیده شده است. قدم برداشتن در این چیزهاست که سبب می شود پدر خشنود شده و ما ثمر آوریم. همچنین اول پطرس 4: 7-11 می گوید:
اول پترس 4: 7-11
لكن انتهاي همه چیز نزدیک است. پس خردمند و برای دعا هشیار باشید. و اول همه با یكدیگر بشدت مهربانی كنید، زیرا كه مهربانیت بسیاری از گناهان را پوشانده است. و يکی ديگر را بدون هيپه مهمان کنيد. و هر یک از معیارهایی که یافت می شود، در آن خدمت می کنیم، وکلاء امین فیض گوناگون خدا. اگر
سی سخن گوید، به نظر می رسد که خداوند می گوید و اگر كسی خدمت می كند، براساس توانایی كه خداوند می كند، خدا را به بهشت ​​می رساند كه خداوند از طریق یكی از مسیح جلال می دهد كه او را جلال و توانایی تا ابدالآباد، آمین. »چیزهای مختلف در این آیات وجود دارد که می گوید ما باید آن را داشته باشیم. در دعا هشیار باشید. یکدیگر را بشدت مهربانی کنید بدون هيپه مهمان ناز باش. همچنین آیات می گوید که هرکدام از ما نعمت یا عطیه از خداست. خدا به تک تک فرزندان خود بطور منحصر به فردی عطیه و نعمت داده است. ما همچنین مانند بدن اعضای بدن که در بدن قرار داده شده اند و کاربرد خاص خود دارند، منحصر بفردیم: خدا ما را نیز در بدن مسیح، کلیسا قرار داده است و بطور منحصر بفرد برای عمل در آن مکان عطیه پیدا شد (اول قرنتیان 12: 12-27). سخن پولس در اینجا تنها یک چیز است: عملکرد! خدا تنها افراد خاصی را عطیه نداده؛ خدا تنها کشیشی و شبان شما را عطیه نداده است. اشعار بالا تنها مربوط به گروه خاصی از مسیحیان نیست. بلکه مخاطب آن همه مسیحیان از جمله شماست! دقت کنید که در آیات می گوید: "خدمت یکدیگر". عطیه به شما داده نشده تا آن را در خود محبوس کنید! اما داده شده است تا یکدیگر را خدمت می کنیم. من شما را خدمت می کنم و شما نیز من را. اما امروزه واژه «خدمت» تنها برای افرادی با روحانی به کار می رود. آیا فرد مذهبی تنها کسی است که باید خدمت کنید؟ در حالی که دیگران کاهن و شبان و جایگاه روحانی ندارند تنها خدمت می کنند و خدمت نکنند؟ این دیدگاه است که مستقیم ویا غیر مستقیم در دیدگاه بسیاری نشسته است. اما باید بدانید که این دیدگاه خدایی نیست و کتاب مقدس هم از آن حمایت نمی کند! دیدگاه هایی که می گویند این است این است: هر یک از ما به صورت انحصاری از خدا به دست می آید و در بدن مسیح قرار داده شده است. چیزی به اسم افرادی روحانی و افراد غیر روحانی در کتاب مقدس وجود ندارد. طبق کتاببن ما همه ما از نظر خدا شاهبان هستیم. ببینید پطرس این موضوع را به چه زیبایی بیان می کند: اول پطرس 2: 9 »لكن شما قبیله انتخاب و كنتون ملكتان و امت مقدس و قومی كه ملك خداوند است، به كمال خود خدا كه شما را از تاریكی، به عجیب و غریب خود خوانده و اعلام کنید. »و اول پطرس 2: 5» شما همچنین مانند سنگهای زنده را احیا کنید تا به عمارت روحانی و مقدس مقدس تا قربانیان روحانی و مقبول خدا به وسیله رسیس مسیح بمیرند. »از هر یک از ما انتظار داریم رود که طبق اعطیه خود عمل و یکدیگر را خدمت می کنند. چیزی که پطرس در اول پطرس 4: 7-11 می گوید این است که مشغول چیزی است که خداوند آن را به شما داده است. بر روی عطیه خود تمرکز کرده و آن را انجام دهید. موضوع این نیست که آیا شما «مأموریت» دارید یا نه چون در اصل یک مأموریت دارید! این یک حقیقت است! و پطرس می گوید که مشغول این مأموریت و مشغول خدمت کردن است که او را پیدا کرد. اما برای عدم درک صحیح می بایست گفت که پیش نیاز است که ما باید دارای رابطه ای با زندگی خداحя خداوند هستیم. همانطور که فیلیپیان 1: 9-11 می گوید: فیلیپین 1: 9-11 "و برای این دعا می گویم تا محبت شما را در شناخت و تفسیر بسیار بیشتر می کند. تا چیزهایی بهتر را انتخاب کنید و در روز مسیح بی غم و بی اعتنایی باشید و از جویدن عدالت که از طریق ایمان مسیح برای تمجید و حمد خداوند است پر کنید. »میوه عدالت« از سوی مسیح خدا »نه از قدرت خودمان. به علاوه نتیجه میوه عدالت نیز تمجید و حمد خداست. همانطور که خود یهودی در یوحنا باب 15 توضیح می دهد، او تاک است و ما شاخه های آن: یوحنا 15: 4-5 و 8 »در من بمانید و من در شما. همچنانکه شاخه ای از خود نمیتواند میوه آورده باشد، در تاک نماند، همچنین شما همچنین اگر در من نمانید. من تاک هستم و شما شاخه ها. آنكه در من ميماند و من در او، ميوه بسيار ميردرد زيرا جدا از من نميتواند. ... جلال پدرم من را به این می اندیشد که میوه های بسیار بیاورید و شاگرد من بشوید. »پیش نیاز ما این است که ما می خواهیم در نقاشی بمانیم. و خود ما نیز تاک نیستیم. مسیح تاک است! و ما شاخه های آن. محال است شاخه ای بدون اینکه در تاک بماند میوه آورد. همین موضوع برای ما صادق است: اتحاد ما با مسیح است که سبب می شود ما شاخه ها ثمر آوریم. در این مثال، شاخه ها راه برای تاک هستند تا ثمر آورد. تا زمانی که ما در مسیح بمانیم، او از طریق ما آشکار می شود؛ تاک از طریق ما زندگی خواهد کرد و ثمر خواهد داد. بنابراین داشتن رابطه ای گرم با خدا پیش نیاز خدمت و رفتن در پی کار نیکویی است که خدا برای مان تدارک دیده شده است. خدایی که می خواهیم خشنودش سازیم. تمرکز بیشتر بر مسیح و نه خود اعمال. و از طریق اتحاد با مسیح و ماندن در مسیح است که ثمر به بار می آید و طبق گفته فیلیپیان این ثمره «توسط مسیح» آورده می شود.کمی که پیش برویم، می بینیم که مسیح درباره انبیای کذایی سخن گفت و فرمود که آنها را از میوه هایشان خواهید شناخت.متی 7: 15-20 »« اما از انبیای كتبه احترا كنید، كه میشها را به شما میآورند، اما در باتن، گورگان مزدور هستند. ایشان از میوه های ایشان خواهید شناخت. آیا انگور از خار و انجیر از خس خس؟ همچنین هر چوب هیچکو، میوه نیکو می آورد و چوب بد، میوه بد می آورد. نمی تواند تکه ای را به جا آورد. هر تکه ای که میوه نیکو، بریده و در آتش افکده شود. از آن جهت كه از ميوه هايشان آنها را شناخته ايد. »لام درباره انبياي كذبه سخن مي گويد (متی 7: 15)، مسیح های دروغین (متی 24: 24)
رسولان دروغین (دوم قرنتیان 11: 13)، برادران دروغین (غلاطیان 2: 4، دوم قرنتیان 11: 20)، معلمان کذبه (دوم پطرس 2: 1)، عمله مکار (دوم قرنتیان 11: 13). راه برای شناسایی این چنین افراد وجود دارد. میوه هاشان! و میوه خوب یا ثمره نیکو تنها «توسط یهودی مسیح» به بار می آید. هر نوع درخت دچند در مورد خدا یا حتی مسیح هم سخن بگویند، باز تنها میوه غافلگیرانه به بار آورده است. من می خواهم که شما را برادر و خواهر عزیزم تشویق کنید که با همه دل در پی خدا باشید. با اشتیاق در پی او باشید تا در رابطه با خداوند زنده مان رشد کنید و به چیزهایی که او برایتان آماده کرده است مشغول شود. بدین صورت است ثمره روح آورده می شود، زیرا درخت همان روح یا طبیعت تازه یا مسیح است که در داخل ما است. در مسیح بمانید، زیرا هرکه در مسیح و مسیح در او، تنها یک چیز به بار آورده است و آن ثمر بسیار است! ثمره: هرس کردننمن چیز زیادی از باغبانی نمی دانم. اما از دوران مدرسه تا یادآوری می کنم که برای اینکه گیاه میوه را بیاورند، باید از هر زمان اغوا شود.

نوکیش وایمان دار :اعظم جعفری